نامه به تهران: مجموعه داستان
نویسنده:
صدیف آقاپور
امتیاز دهید
مجموعه ۲۰ داستان کوتاه
برگرفته از داستان قُمری کشان:
برایت نگفته بودم. فیلمش را دیده بودی. خودم نگفته بودم برایت. بگذار از اولش بگویم. قمه را عسگر برایم ساخت. عسگر را نمی شناسی؟ همین خادم مسجد سر کوچه. خبر نداشتی؟ توی مسجد دیگر. تَهِ زیرزمین مسجد را کرده آهنگری. راست می گویی. هرکسی را راه نمی دهد به غارش. بله غار. خودش به آن گوشه می گوید غار. کوره الکتریکی و پتک و سندان چیده و مثلا شده آهنگری. چیزهایی می¬سازد. تله موش و چاقوی جیبی و تبر و قندشکن. کار اصلی اش همین بوده. در جوانی چاقوساز حرفه ای بوده. توی یک شهر کوچک. طرف های غرب. شاید زنجان. دقیق نمی دانم. بعد ورشکست شده. بدهکار و فراری شده. مدتی یک گوشه همین مسجد می خوابیده. یواش یواش توی کارها کمک می کرده. جارو پارو می کرده. اذان می گفته. چه می دانم از همین کارها دیگر. تا این که برای خادمی مسجد نگهش می دارند. قانع بوده. مزد کم می گرفته. ماندگار شده...
برگرفته از داستان قُمری کشان:
برایت نگفته بودم. فیلمش را دیده بودی. خودم نگفته بودم برایت. بگذار از اولش بگویم. قمه را عسگر برایم ساخت. عسگر را نمی شناسی؟ همین خادم مسجد سر کوچه. خبر نداشتی؟ توی مسجد دیگر. تَهِ زیرزمین مسجد را کرده آهنگری. راست می گویی. هرکسی را راه نمی دهد به غارش. بله غار. خودش به آن گوشه می گوید غار. کوره الکتریکی و پتک و سندان چیده و مثلا شده آهنگری. چیزهایی می¬سازد. تله موش و چاقوی جیبی و تبر و قندشکن. کار اصلی اش همین بوده. در جوانی چاقوساز حرفه ای بوده. توی یک شهر کوچک. طرف های غرب. شاید زنجان. دقیق نمی دانم. بعد ورشکست شده. بدهکار و فراری شده. مدتی یک گوشه همین مسجد می خوابیده. یواش یواش توی کارها کمک می کرده. جارو پارو می کرده. اذان می گفته. چه می دانم از همین کارها دیگر. تا این که برای خادمی مسجد نگهش می دارند. قانع بوده. مزد کم می گرفته. ماندگار شده...
آپلود شده توسط:
mehdirezayi
1403/12/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نامه به تهران: مجموعه داستان