رسته‌ها

کبوتر خانگی (رازهای عرزال بن ازرق)

کبوتر خانگی (رازهای عرزال بن ازرق)
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 0 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 0 رای
دیباچه مترجم:
کتاب حاضر که تحت عنوان «کبوتر خانگی» در دست خوانندگان قرار گرفته ترجمه یکی از آثار متفکر معاصر عرب سعود سنعوسی، نویسنده اهل کشور کویت است. سنعوسی برای ایرانیان نویسنده ناشناخته ای نیست زیرا پیش از این دو کتاب دیگر وی نیز به فارسی برگردانده شده است. نخستین کتاب ترجمه شده سعود سنعوسی به فارسی «ساقه البامبو» نام دارد که یک بار در سال ۱۳۹۳ به نام ساقه بامبو با ترجمه مریم اکبری و عزیز طهماسبی توسط انتشارات نیلوفر چاپ شد، بار دوم در سال ۱۳۹۴ به نام «در آغوش آب» با ترجمه سمیه صادقی توسط انتشارات لوح فکر انتشار یافت و در سال ۱۳۹۵ برای سومین بار به قلم روح الله رحیمی به نام «ساقه بامبو» به فارسی برگردانده شد و توسط نشر بوتیمار مشهد به چاپ رسید. «ناقه الصالحه» کتاب دیگری از این نویسنده است که تحت عنوان «ماده شتر صالحه» به دست ناهید پور صدامی به فارسی درآمد و در سال ۱۴۰۱ توسط نشر پیله روانه بازار کتاب ایران گردید.
اثر حاضر ترجمه کتاب «حمام الدار» نویسنده یاد شده است. ترجمه کتاب به علت در برداشتن پاره ای نمادها و امثال و حکم عربی با مشکلاتی همراه بود. در این راه از همکاری دوستانم آقایان دکتر غلامرضا زائری که کار ویراستاری ترجمه و مقایسه آن با متن اصلی را برعهده گرفتند و دکتر علی حسن زاده که کتاب را پیش از چاپ مطالعه کرده و نکاتی را یادآوری کردند برخوردار بودم مراتب سپاس خود از این دو دوست را اعلام می دارم.
با احترام مسلم زارع مطلق
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
173
آپلود شده توسط:
Z1599
Z1599
1403/10/26

کتاب‌های مرتبط

مسیر مرگ مرموز
مسیر مرگ مرموز
4.8 امتیاز
از 8 رای
گذر قصر
گذر قصر
4.3 امتیاز
از 32 رای
زینت
زینت
3.8 امتیاز
از 8 رای
لرزنده
لرزنده
4.3 امتیاز
از 4 رای
قهرمانان راستین
قهرمانان راستین
4.3 امتیاز
از 6 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی کبوتر خانگی (رازهای عرزال بن ازرق)

تعداد دیدگاه‌ها:
1
کتاب را خواندم، بسیارزیبا بود. داستانی چند لایه بود مملو از نمادهای عربی. به نظر من، از یک منظر، این کتاب را باید تلاش فیلسوفانه یک نویسنده مسلمان عرب دانست که می‌خواهد مهمترین سوالاتی که در طول تاریخ از سوی متفکران مکاتب مختلف فکری در مورد «راز آفرینش» مطرح شده را به زبانی قابل فهم برای مخاطبانش مطرح سازد. وی در این راه از نام‌ها و نمادهای مختلفی استفاده کرده است که بدون شناخت آن‌ها دریافتِ پیام کتاب مشکل به نظر می‌رسد. نویسنده، انسان را موجود سرگردانی تصور می‌کند که رو به نیستی دارد و این را می‌توان از نامی که برای شخصیت اول داستان در نظر گرفته به آسانی استنباط کرد زیرا «عرزال بن ازرق» به معنی «پریشان، فرزند نابودی» است و حتی «منوال» که در بخش دوم داستان، جای «عرزال» را می‌گیرد باز هم معنایی مشابه دارد. منوال به معنی «متلاطم و مبهم» می‌باشد. این دو نماد انسان هستند. ازرق نیز به معنی «رنگِ آبی» است که در این کتاب نماد «نیستی» و «نابودی» به شمار می‌رود. از طرفی ازرق در این داستان، نقش کاهنان و پیامبران در جوامع انسانی را ایفا می‌کند که با ایجاد ترس از دنیای پس از مرگ مردم را وادار می کنند که باور کنند «دروغ نمی‌گویند و تنها راه درست زندگی کردن» را باید در نزد آنان جستجو کرد. «بصیره»، برده‌ای که در خانه زندگی می‌کند و قدیمی به نظر است نماد هاتف و رابط میان انسان و آفریدگار را دارد که بدون این که دیده شود یا حرفی بزند پیامش را منتقل می‌کند. «برده بی‌مو و چشم آبی» که به همراه دیگر بردگان به استثنای بصیره از خانه رانده می‌شوند نماد ابلیس و اصحابش را بازی می‌کند. علت اخراج آنها از خانه، حسادت صاحبخانه به آنهاست که تصور می‌کند خلقت و به دنیا آمدن عرزال (یعنی انسان)، ناشی از وسوسه آنها در وجود مادر خانواده است. در حالی که خداوند مخلوقات خود را بسیار دوست دارد. مؤلف نقش آفریدگار هستی را بر عهده دارد. این پاراگراف را با دقت بخوانید: «قبل از اینکه مؤلّفمان، ما را در مرحله اندیشیدن حاضر کند، من در جایی بودم که انگار نبود. در اینجا اما مؤلّف و صاحب و سرورمان، دوستمان دارد. او به خاطر کثرت تألیفات و مضامین آثارش شخصیت ادبی ممتازی به شمار می‌رود. ما در محضرش به کرنش درمی‌آییم، از درگاه ابدیتش تمنای رضایت داریم و از آزرده‌ ساختن او خودداری می‌کنیم تا مبادا پایانی غم‌انگیز برای‌مان در نظر بگیرد. خالق ما با اقتدار اما بی‌صدا درگیر ایجاد مداوم ماست. او ما را از عدم به وجود می‌آورد، بیشتر اوقاتش را صرف تعیین سرنوشت ما می‌کند و افتخار و شهرت به دست می‌آورد. با این کار به مقامی دست می‌یابد که برازنده مشغله رشک‌بر‌انگیز اوست. مؤلّف ما حقیقتاً قهار و پرافتخار است، گاهی اگر خسته شود و یا به هر دلیلی اراده کند ما را در جهنّم کشوی پایینی در دور باطلی سرگردان می‌کند، تا در صفحاتی ناتمام ویلان بمانیم. آنجا چقدر دستنوشته وجود دارد که به دلیل عصیان و تمرّد شخصیت‌هایشان بر سرنوشت‌هایی که برایشان مقدّر شده، ناتمام مانده‌اند. چه تابلوهایی که با رنگ‌هایشان به او خیانت کرده‌اند، به گونه‌ای که او نمی‌خواست آنها را نقّاشی بنامد. سرنوشتشان ماندن در کشوی تاریک پایینی دفتر کار شده است. چه سرنوشتی بدتر از اینکه نویسنده‌ات از تو قطع امید کند و تو را نافرجام و بی‌سرانجام در تاریکی کشو رها نماید!» این پاراگراف بخشی از علت آفرینش انسان را نیز بیان می‌کند. اما چون آفریدگار در تعیین سرنوشت مخلوق خود که با این ویژگی‌ها از جمله عدم اطاعت از خواسته‌های خود آفریده ناتوان مانده او را از گرفتار شدن کشوی پایینی که نماد «جهنم» است می‌ترساند و معلوم نیست که در «جهنم کشوی پایینی» می‌خواهد با این موجود چه کند.
کبوتر خانگی (رازهای عرزال بن ازرق)
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک