خلاصه کتاب چوب نروژی
نویسنده:
هاروکی موراکامی
امتیاز دهید
معرفی کتاب چوب نروژی:
خلاصه کتاب «چوب نروژی» (Norwegian Wood) مروریست سریع بر رمان «هاروکی موراکامی» (Haruki Murakami)، نویسنده مشهور ژاپنی که در سال ۱۹۸۷ منتشر شد. این کتاب داستان دانشجوی جوانی به نام تورو واتانابه را روایت میکند که در توکیوی دهه ۱۹۶۰ زندگی میکند. داستان با یادآوری خاطرات عشق و از دست دادن در جوانی آغاز میشود. واتانابه بین دو زن متفاوت قرار میگیرد: نائوکو، دختری شکننده که با مرگ دوست مشترکشان کیزوکی دست و پنجه نرم میکند، و میدوری، دختری سرزنده و مستقل که نماد زندگی و آینده است.
این رمان که نام خود را از ترانهای از گروه بیتلز گرفته، یکی از محبوبترین آثار موراکامی است که او را به شهرت جهانی رساند. کتاب به زیبایی مفاهیم عشق، فقدان، تنهایی و بلوغ را در بستر ژاپن در حال تغییر دهه ۶۰ به تصویر میکشد.
بخشی از کتاب چوب نروژی:
«وقتی چشمهایم را میبندم، هنوز میتوانم آن روز پاییزی را به یاد بیاورم. باد ملایمی میوزید و برگهای زرد و نارنجی را در هوا میرقصاند. من و نائوکو در پارک قدم میزدیم و او داشت از خاطرات کیزوکی حرف میزد. صدایش آرام و شکننده بود، مثل نجوای برگهای پاییزی. گاهی مکث میکرد، انگار که کلمات درست را جستجو میکرد، و من در آن لحظات سکوت، صدای قدمهایمان را روی برگهای خشک میشنیدم. آن روز فهمیدم که گاهی سکوت میتواند بیشتر از هزاران کلمه حرف برای گفتن داشته باشد. نائوکو آن روز کت قهوهای قدیمیاش را پوشیده بود، همان که همیشه میگفت بوی پاییز میدهد.
زندگی در خوابگاه دانشجویی شبیه زندگی در یک جزیره دورافتاده بود. هر کس در اتاق کوچک خودش، مثل راهبی در صومعه، با کتابهایش و افکارش تنها بود. صدای موسیقی از اتاقهای مختلف میآمد، گاهی بیتلز، گاهی موتسارت، و گاهی هم سکوتی سنگین که انگار میخواست تمام صداهای دنیا را در خودش حل کند. من ساعتها در تختم دراز میکشیدم و به سقف خیره میشدم، به صداهای مبهم راهرو گوش میدادم و به این فکر میکردم که چطور میشود در میان این همه آدم، اینقدر تنها بود. شبها، وقتی نمیتوانستم بخوابم، به یاد حرفهای نائوکو میافتادم و به این فکر میکردم که شاید او هم همین حالا به سقف اتاقش خیره شده و به همین چیزها فکر میکند.»
خلاصه کتاب «چوب نروژی» (Norwegian Wood) مروریست سریع بر رمان «هاروکی موراکامی» (Haruki Murakami)، نویسنده مشهور ژاپنی که در سال ۱۹۸۷ منتشر شد. این کتاب داستان دانشجوی جوانی به نام تورو واتانابه را روایت میکند که در توکیوی دهه ۱۹۶۰ زندگی میکند. داستان با یادآوری خاطرات عشق و از دست دادن در جوانی آغاز میشود. واتانابه بین دو زن متفاوت قرار میگیرد: نائوکو، دختری شکننده که با مرگ دوست مشترکشان کیزوکی دست و پنجه نرم میکند، و میدوری، دختری سرزنده و مستقل که نماد زندگی و آینده است.
این رمان که نام خود را از ترانهای از گروه بیتلز گرفته، یکی از محبوبترین آثار موراکامی است که او را به شهرت جهانی رساند. کتاب به زیبایی مفاهیم عشق، فقدان، تنهایی و بلوغ را در بستر ژاپن در حال تغییر دهه ۶۰ به تصویر میکشد.
بخشی از کتاب چوب نروژی:
«وقتی چشمهایم را میبندم، هنوز میتوانم آن روز پاییزی را به یاد بیاورم. باد ملایمی میوزید و برگهای زرد و نارنجی را در هوا میرقصاند. من و نائوکو در پارک قدم میزدیم و او داشت از خاطرات کیزوکی حرف میزد. صدایش آرام و شکننده بود، مثل نجوای برگهای پاییزی. گاهی مکث میکرد، انگار که کلمات درست را جستجو میکرد، و من در آن لحظات سکوت، صدای قدمهایمان را روی برگهای خشک میشنیدم. آن روز فهمیدم که گاهی سکوت میتواند بیشتر از هزاران کلمه حرف برای گفتن داشته باشد. نائوکو آن روز کت قهوهای قدیمیاش را پوشیده بود، همان که همیشه میگفت بوی پاییز میدهد.
زندگی در خوابگاه دانشجویی شبیه زندگی در یک جزیره دورافتاده بود. هر کس در اتاق کوچک خودش، مثل راهبی در صومعه، با کتابهایش و افکارش تنها بود. صدای موسیقی از اتاقهای مختلف میآمد، گاهی بیتلز، گاهی موتسارت، و گاهی هم سکوتی سنگین که انگار میخواست تمام صداهای دنیا را در خودش حل کند. من ساعتها در تختم دراز میکشیدم و به سقف خیره میشدم، به صداهای مبهم راهرو گوش میدادم و به این فکر میکردم که چطور میشود در میان این همه آدم، اینقدر تنها بود. شبها، وقتی نمیتوانستم بخوابم، به یاد حرفهای نائوکو میافتادم و به این فکر میکردم که شاید او هم همین حالا به سقف اتاقش خیره شده و به همین چیزها فکر میکند.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1403/10/11
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب چوب نروژی