خلاصه کتاب کافکا در کرانه
نویسنده:
هاروکی موراکامی
امتیاز دهید
معرفی کتاب کافکا در کرانه:
خلاصه کتاب «کافکا در کرانه» (Kafka on the Shore) نمای کلی شاهکار «هاروکی موراکامی» (Haruki Murakami)، نویسنده مشهور ژاپنی است که در سال ۲۰۰۲ به زبان ژاپنی منتشر شد و در سال ۲۰۰۵ به انگلیسی ترجمه گردید. این رمان یک داستان سورئال و پیچیده است که دو خط داستانی موازی را دنبال میکند.
داستان حول محور دو شخصیت اصلی میچرخد: کافکا تامورا، نوجوان ۱۵ سالهای که از خانه فرار میکند تا از نفرین پدرش بگریزد، و ناکاتا، پیرمردی که میتواند با گربهها صحبت کند. موراکامی در این کتاب عناصر واقعگرایی جادویی را با مضامین عمیق فلسفی و روانشناختی در هم میآمیزد و داستانی خلق میکند که مرز بین واقعیت و خیال را در هم میشکند.
بخشی از کتاب کافکا در کرانه:
«گربه سیاه نگاه عمیقی به من انداخت، انگار که میخواست تمام لایههای وجودم را کنار بزند و به درون روحم نفوذ کند. چشمهایش مثل دو تکه الماس سیاه میدرخشید و من احساس کردم که نمیتوانم نگاهم را از آنها بردارم. گربهها همیشه اینطور بودهاند، موجوداتی که انگار بین دو دنیا زندگی میکنند، بین واقعیت و رویا، بین آنچه میبینیم و آنچه نمیتوانیم ببینیم. شاید به همین دلیل است که در تمام افسانههای کهن، گربهها را موجوداتی جادویی میدانستند.
وقتی که گربه بالاخره چشم از من برداشت و به سمت تاریکی خیابان به راه افتاد، احساس عجیبی داشتم. انگار که بخشی از خودم را با خود میبرد. و شاید واقعا همینطور بود. شاید ما هر بار که با موجودی ارتباط برقرار میکنیم، چه انسان و چه حیوان، بخشی از روحمان را با آنها به اشتراک میگذاریم. مثل قطعههای یک پازل بزرگ که هر کدام بخشی از تصویر کامل را در خود دارند. و گاهی این قطعهها، این تکههای روح، هرگز به ما برنمیگردند. شاید این همان چیزی است که به آن سرنوشت میگوییم. مجموعهای از این لحظات کوچک، این ملاقاتهای به ظاهر تصادفی که زندگی ما را شکل میدهند.»
بیشتر
خلاصه کتاب «کافکا در کرانه» (Kafka on the Shore) نمای کلی شاهکار «هاروکی موراکامی» (Haruki Murakami)، نویسنده مشهور ژاپنی است که در سال ۲۰۰۲ به زبان ژاپنی منتشر شد و در سال ۲۰۰۵ به انگلیسی ترجمه گردید. این رمان یک داستان سورئال و پیچیده است که دو خط داستانی موازی را دنبال میکند.
داستان حول محور دو شخصیت اصلی میچرخد: کافکا تامورا، نوجوان ۱۵ سالهای که از خانه فرار میکند تا از نفرین پدرش بگریزد، و ناکاتا، پیرمردی که میتواند با گربهها صحبت کند. موراکامی در این کتاب عناصر واقعگرایی جادویی را با مضامین عمیق فلسفی و روانشناختی در هم میآمیزد و داستانی خلق میکند که مرز بین واقعیت و خیال را در هم میشکند.
بخشی از کتاب کافکا در کرانه:
«گربه سیاه نگاه عمیقی به من انداخت، انگار که میخواست تمام لایههای وجودم را کنار بزند و به درون روحم نفوذ کند. چشمهایش مثل دو تکه الماس سیاه میدرخشید و من احساس کردم که نمیتوانم نگاهم را از آنها بردارم. گربهها همیشه اینطور بودهاند، موجوداتی که انگار بین دو دنیا زندگی میکنند، بین واقعیت و رویا، بین آنچه میبینیم و آنچه نمیتوانیم ببینیم. شاید به همین دلیل است که در تمام افسانههای کهن، گربهها را موجوداتی جادویی میدانستند.
وقتی که گربه بالاخره چشم از من برداشت و به سمت تاریکی خیابان به راه افتاد، احساس عجیبی داشتم. انگار که بخشی از خودم را با خود میبرد. و شاید واقعا همینطور بود. شاید ما هر بار که با موجودی ارتباط برقرار میکنیم، چه انسان و چه حیوان، بخشی از روحمان را با آنها به اشتراک میگذاریم. مثل قطعههای یک پازل بزرگ که هر کدام بخشی از تصویر کامل را در خود دارند. و گاهی این قطعهها، این تکههای روح، هرگز به ما برنمیگردند. شاید این همان چیزی است که به آن سرنوشت میگوییم. مجموعهای از این لحظات کوچک، این ملاقاتهای به ظاهر تصادفی که زندگی ما را شکل میدهند.»
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1403/07/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خلاصه کتاب کافکا در کرانه