خواب عشق، آخرین خواب صادق هدایت (فیلم نامه)
نویسنده:
بهمن سقایی
درباره:
هادی صداقت(صادق هدایت)
امتیاز دهید
یادداشت اختصاصی مولف برای بازنشر الکترونیکی:
فیلمنامه «خواب عشق، آخرین خواب صادق هدایت» روایتگر واپسین شب زندگی صادق هدایت، به پیشنهاد دوست فیلمسازم مصطفی کلانتری نوشته شد. میخواست فیلمی در باره هدایت بسازد. نوشتناش را به من پیشنهاد داد و انگیزهای شد برای نوشتن این فیلمنامه. مکان حادثه جز پاریس جای دیگر نمیتوانست باشد. و مشکل مصطفی به عنوان کارگردان با تهیهکننده بر سر لوکیشن حلنشدنی بود. نه هدایت میتوانست شب آخرش را در آمستردام گذرانده باشد و نه برای تهیهکننده هلندی شهری به جز آمستردام انگیزهای برای سرمایهگذاری بود. جهانشهر آمستردام تنها مکانی بود که برای او میتوانست انگیزه باشد. فیلم ساخته نشد.
میدانم فیلمنامه برای چاپ و نشر نیست، اما آیه آسمانی نیست. شرایط که پیش آید اصول متعارف کنار زده میشود. همانطور که تا سالها پس از انقلاب، فیلمنامهها را اول میخواندیم و بعد منتظر میماندیم شاید کاست ویدیوی «وی. اچ. اس» فیلم را از دستفروشها یا آشناها پیدا کنیم. فیلمنامه «خواب عشق، آخرین خواب صادق هدایت» منتشر شد. یک سالی بعد، درویش از همکاران عباس معروفی در دفتر گردون در کلن زنگ زد که «آقای مصطفی فرزانه فیلمنامهات رو خونده میخواد تو رو ببینه.» در یک رستوران ایرانی کلن قرار گذاشته شده بود. آماده شده بودم آقای فرزانه هرچه میخواهد به من بتوپد که چرا مرتکب چنین خبطی شدهام. در رستوران مصطفی فرزانه و خانمش بودند همراه با عباس معروفی و درویش عزیز و یکی دیگر از دوستان. مصطفی فرزانه گفت سالها در فکر بودم و تلاش هم کردم فیلمنامهای در باره صادق هدایت بنویسم. نتوانستم. خوب از کار در نمیآمد. آقای فرزانه افزود یک کارگردان معروف هم نسخهای از فیلمنامهاش درباره هدایت را به من داد نظرم را بدهم. خوشم نیامد و این را هم به آن کارگردان گفتم؛ اما این فیلمنامه درست همان تصویر ذهنی و تخیلیای است که میتوان از هدایت به تصور آورده و بر پرده نمایش داد. وقتی ماجرای مشکل کارگردان با تولیدکننده هلندی را گفتم که شرط ساخت را منوط به تغییر لوکیشن از پاریس به آمستردام کرده بود. آقای فرزانه با کمال بزرگواری پیشنهاد داد با مصطفی کلانتری به پاریس برویم و او همه امکانات فیلمسازیاش را در اختیار ما بگذارد. این برخورد او خلافآمد پیشداوریام بود. دوستی و ارادتم به آقای فرزانه همچنان تا آخرین روزهای زندگیاش پایدار ماند. سالها پیش، وقتی در آمریکا بودم قرار شد با فرزانه گفتگوی ویدیوی مفصلی درباره دوستیاش با هدایت به ویژه روزهای آخر زندگی او در پاریس داشته باشیم. او حتا وعده داد از اشیا و وسایل شخصی صادق هدایت که به یادگار به فرزانه رسیده بود و در صندوق امانت بانک نگهداری میشوند برای مستند هدایت استفاده کنیم. گفتگوی ویدیویی کوتاهی هم در خانهاش در شانزه لیزه انجام شد. هرچه باشد هنوز آن امید هست روزگاری پیش آید که بالاخره این فیلمنامه به تصویر آید. هدف اصلی از نشر آن هم همین بود. پیامی نهفته در بطری دربسته به دریا افکنده. امواج او را درهم شکنند یا به دست کسی در ساحل برسد.
بیشتر
فیلمنامه «خواب عشق، آخرین خواب صادق هدایت» روایتگر واپسین شب زندگی صادق هدایت، به پیشنهاد دوست فیلمسازم مصطفی کلانتری نوشته شد. میخواست فیلمی در باره هدایت بسازد. نوشتناش را به من پیشنهاد داد و انگیزهای شد برای نوشتن این فیلمنامه. مکان حادثه جز پاریس جای دیگر نمیتوانست باشد. و مشکل مصطفی به عنوان کارگردان با تهیهکننده بر سر لوکیشن حلنشدنی بود. نه هدایت میتوانست شب آخرش را در آمستردام گذرانده باشد و نه برای تهیهکننده هلندی شهری به جز آمستردام انگیزهای برای سرمایهگذاری بود. جهانشهر آمستردام تنها مکانی بود که برای او میتوانست انگیزه باشد. فیلم ساخته نشد.
میدانم فیلمنامه برای چاپ و نشر نیست، اما آیه آسمانی نیست. شرایط که پیش آید اصول متعارف کنار زده میشود. همانطور که تا سالها پس از انقلاب، فیلمنامهها را اول میخواندیم و بعد منتظر میماندیم شاید کاست ویدیوی «وی. اچ. اس» فیلم را از دستفروشها یا آشناها پیدا کنیم. فیلمنامه «خواب عشق، آخرین خواب صادق هدایت» منتشر شد. یک سالی بعد، درویش از همکاران عباس معروفی در دفتر گردون در کلن زنگ زد که «آقای مصطفی فرزانه فیلمنامهات رو خونده میخواد تو رو ببینه.» در یک رستوران ایرانی کلن قرار گذاشته شده بود. آماده شده بودم آقای فرزانه هرچه میخواهد به من بتوپد که چرا مرتکب چنین خبطی شدهام. در رستوران مصطفی فرزانه و خانمش بودند همراه با عباس معروفی و درویش عزیز و یکی دیگر از دوستان. مصطفی فرزانه گفت سالها در فکر بودم و تلاش هم کردم فیلمنامهای در باره صادق هدایت بنویسم. نتوانستم. خوب از کار در نمیآمد. آقای فرزانه افزود یک کارگردان معروف هم نسخهای از فیلمنامهاش درباره هدایت را به من داد نظرم را بدهم. خوشم نیامد و این را هم به آن کارگردان گفتم؛ اما این فیلمنامه درست همان تصویر ذهنی و تخیلیای است که میتوان از هدایت به تصور آورده و بر پرده نمایش داد. وقتی ماجرای مشکل کارگردان با تولیدکننده هلندی را گفتم که شرط ساخت را منوط به تغییر لوکیشن از پاریس به آمستردام کرده بود. آقای فرزانه با کمال بزرگواری پیشنهاد داد با مصطفی کلانتری به پاریس برویم و او همه امکانات فیلمسازیاش را در اختیار ما بگذارد. این برخورد او خلافآمد پیشداوریام بود. دوستی و ارادتم به آقای فرزانه همچنان تا آخرین روزهای زندگیاش پایدار ماند. سالها پیش، وقتی در آمریکا بودم قرار شد با فرزانه گفتگوی ویدیوی مفصلی درباره دوستیاش با هدایت به ویژه روزهای آخر زندگی او در پاریس داشته باشیم. او حتا وعده داد از اشیا و وسایل شخصی صادق هدایت که به یادگار به فرزانه رسیده بود و در صندوق امانت بانک نگهداری میشوند برای مستند هدایت استفاده کنیم. گفتگوی ویدیویی کوتاهی هم در خانهاش در شانزه لیزه انجام شد. هرچه باشد هنوز آن امید هست روزگاری پیش آید که بالاخره این فیلمنامه به تصویر آید. هدف اصلی از نشر آن هم همین بود. پیامی نهفته در بطری دربسته به دریا افکنده. امواج او را درهم شکنند یا به دست کسی در ساحل برسد.
آپلود شده توسط:
sorenjan
1403/09/26
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خواب عشق، آخرین خواب صادق هدایت (فیلم نامه)