رسته‌ها
عشق عتیقه
امتیاز دهید
5 / 5
با 1 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 5
با 1 رای
مجموعه ۱۲ داستان کوتاه

بخشی از داستان عشق عتیقه:
از پله های نمور زیرزمین پایین می رفت. گچ های کناره دیوار پوست پوست شده و خورده هایش قسمتهایی از زمین را سفید کرده بود. نور زرد کم جان لامپ پرت پرت می کرد.
پیرمرد با احتیاط، اسب برنزی قدیمی که آدمی با نیزه و کلاه خود رویش نشسته بود گرفته و روی هر پله چند ثانیه مکث می کرد و پا روی پله بعدی می گذاشت.
گاهی هم که دستش درد می گرفت، ساعدش را روی اسب برنزی می گذاشت و به سینه اش می فشرد تا دستانش استراحتی کنند. عرق از شقیقه ها روی گونه های گوشتالودش شره می کرد. به آخرین پله که رسید و کلید برق را که زد، نفسش را با صدای بلند بیرون داد و مثل همیشه شروع به حرف زدن با خودش کرد: «امین راست میگه دیگه باید خودم رو بازنشسته کنم؛ ولی آخه به کی بسپرم این همه عتیقه رو، خودش هم که راضی نمیشه بیاد اینجا رو بگردونه. مثلاً پسر دارم. کی گفته پسر عصای دست پدره؟»...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
95
آپلود شده توسط:
mehdirezayi
mehdirezayi
1403/10/19

کتاب‌های مرتبط

ایهام
ایهام
4.7 امتیاز
از 29 رای
گلدن آرک
گلدن آرک
3.8 امتیاز
از 12 رای
سه تار
سه تار
4.3 امتیاز
از 163 رای
گور و گهواره
گور و گهواره
4.4 امتیاز
از 63 رای
زن زیادی
زن زیادی
4.5 امتیاز
از 75 رای
تیرانداز: قصه نامه
تیرانداز: قصه نامه
3.3 امتیاز
از 4 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عشق عتیقه

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
عشق عتیقه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک