رسته‌ها
جوجوی بازیگوش
امتیاز دهید
5 / 4
با 2 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4
با 2 رای
از متن کتاب:
یک روز سرد و برفی، بچه کبوتری به اسم جوجو با مادرش در درخت سروناز پیری در لانه ای زیبا نزدیک چند خانه، مغازه و نانوایی زندگی می کرد.
یک روز مادر مثل روزهای قبل به جوجو گفت در خانه منتظر بماند تا با غذا به خانه بیاید و مراقب خودش باشد. چند ساعتی از رفتن مادر گذشته بود که جوجو به خودش گفت: «من دوست دارم تنهایی برم بیرون. بزرگ شدم و می توانم پرواز کنم.» او از لانه به بیرون سرک کشید و به اطراف نگاه کرد و در آسمان ابری برای اولین بار پرواز کرد و نزدیکی نانوایی روی زمین نشست. سعی کرد خرده نان های ریخته شده در اطراف نانوایی را با نوک کوچولویش بخورد. چندبار نوکش را زمین زد و با زحمت زیادی تکه ای از یک نان را خورد. مشغول خوردن بود که ناگهان گربه ای سیاه و پشمالو سمتش حمله کرد؛ همزمان چند گنجشک جیک جیک کنان با او پریدند.
او گفت: «این دیگر چه بود؟ کم مانده بود من را بگیرد.»
جوجو نگاهش به برفهایی روی شاخه های درختان افتاد و گفت: «آخ جون! برف بازی»...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
15
آپلود شده توسط:
mehdirezayi
mehdirezayi
1403/10/08

کتاب‌های مرتبط

گاو مهربون روباه نادون
گاو مهربون روباه نادون
5 امتیاز
از 4 رای
راز موی باغبان
راز موی باغبان
4.1 امتیاز
از 30 رای
۵ قصه ۵ پند
۵ قصه ۵ پند
4.5 امتیاز
از 6 رای
اندرزنامه
اندرزنامه
4.1 امتیاز
از 10 رای
موش و گربه: دو زبانه
موش و گربه: دو زبانه
4.2 امتیاز
از 6 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی جوجوی بازیگوش

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
جوجوی بازیگوش
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک