معجزه وصال
نویسنده:
زهرا فرازاندام
امتیاز دهید
از متن کتاب:
خودش را روی یکی از صندلیهای خالی اتوبوس پرت کرد. کفشش را از پا درآورد و پاهایش را به صندلی روبه رو تکیه داد. کمی دولا شد تا پاهای دردناکش را ماساژ دهد، ده ساعت سرپاماندن و راه رفتن در فروشگاه دیگر رمقی در پاهایش باقی نگذاشته بود؛ بعد از پیداشدن سروکله آن مشتری سمج هم بیش از روزهای پیش اعصابش به هم ریخته بود.
با خود فکر کرد مردک خوشتیپ خودش هم نمی دانست چه میخواهد. حتی یادآوری رفتارهای مرد جوان اعصابش را به هم می ریخت. سر به پشتی صندلیهای اتوبوس تکیه داد و به فکر فرو رفت. یاد لحظاتی در ذهنش جان گرفت که مرد مغرورانه در فروشگاه قدم میزد و مالکانه نظر می داد. «خانم میشه به سلیقه خودتون به مانتو سایز...» کمی مکث کرد، چشمانش روی اندام زن بالا پایین شد و همراه اشاره دست طرف او ادامه داد: «اِممم!... سایز خودتون بهم بدید.»
مقابلش ایستاد و دست روی سینه گره زد خشک و جدی اما مودبانه پرسید: «برای چه سنی؟ چه مدلی می خواید؟»
نگاه از او گرفت و دستش را تکانی داد، با فشار لبهای خوش فرمش به هم و بعد از مکث کوتاهی گفت: «فرقی نمیکنه.»
جواب های مرد باعث شد ابروهایش بالا رود و متعجب پرسید: «یعنی چی فرقی نمی کنه، نمی دونید برای کی میخواید خرید کنید؟»
بیشتر
خودش را روی یکی از صندلیهای خالی اتوبوس پرت کرد. کفشش را از پا درآورد و پاهایش را به صندلی روبه رو تکیه داد. کمی دولا شد تا پاهای دردناکش را ماساژ دهد، ده ساعت سرپاماندن و راه رفتن در فروشگاه دیگر رمقی در پاهایش باقی نگذاشته بود؛ بعد از پیداشدن سروکله آن مشتری سمج هم بیش از روزهای پیش اعصابش به هم ریخته بود.
با خود فکر کرد مردک خوشتیپ خودش هم نمی دانست چه میخواهد. حتی یادآوری رفتارهای مرد جوان اعصابش را به هم می ریخت. سر به پشتی صندلیهای اتوبوس تکیه داد و به فکر فرو رفت. یاد لحظاتی در ذهنش جان گرفت که مرد مغرورانه در فروشگاه قدم میزد و مالکانه نظر می داد. «خانم میشه به سلیقه خودتون به مانتو سایز...» کمی مکث کرد، چشمانش روی اندام زن بالا پایین شد و همراه اشاره دست طرف او ادامه داد: «اِممم!... سایز خودتون بهم بدید.»
مقابلش ایستاد و دست روی سینه گره زد خشک و جدی اما مودبانه پرسید: «برای چه سنی؟ چه مدلی می خواید؟»
نگاه از او گرفت و دستش را تکانی داد، با فشار لبهای خوش فرمش به هم و بعد از مکث کوتاهی گفت: «فرقی نمیکنه.»
جواب های مرد باعث شد ابروهایش بالا رود و متعجب پرسید: «یعنی چی فرقی نمی کنه، نمی دونید برای کی میخواید خرید کنید؟»
آپلود شده توسط:
mehdirezayi
1403/09/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی معجزه وصال