رسته‌ها

داستان غم انگیز اتلو مغربی در وندیک

داستان غم انگیز اتلو مغربی در وندیک
امتیاز دهید
5 / 3
با 1 رای
امتیاز دهید
5 / 3
با 1 رای
از متن کتاب:
پرده اول، مجلس اوّل:
وندیک. در کوچه رودریگو و یاگو وارد می شوند.

رودریگو: باشد! هرگز بمن نگو! راستی یاگو، با اینکه تو همیشه از کیسه من مثل مال خودت خرج کرده بسیار بی محبتی است که سری در اینکار برده باشی.
یاگو: وه! تو که بمن گوش نمی دهی. اگر هرگز چنین چیزی در خواب هم دیده باشم از من بیزار شو.
رودریگو: تو بمن گفتی از او کینه در دل داری.
یاگو: اگر جز این باشد هیچم پندار. سه نفر از بزرگان شهر نزد او رفته کرنش و خواهش نمودند که مرا نایب خویش کند. من که قدر خودم را می شناسم. بمردانگی قسم! کمتر از این منصب شایسته من نیست. اما از آنجا که او در بند غرور و خیالات خود است با بیانات گزاف پیچیده و سخت به اصطلاحات جنگی آمیخته طفره زد و آخر واسطه های مرا رد کرده گفت: «حقیقت من نایب خودم را انتخاب کرده ام.» حالا آن نایب کیست؟ محاسبی بزرگ میکائیل کاسیو نام از اهل فلورانس، کسی که برای زن خوشگلی نزدیک می شود خود را ببازد، هرگز یکدسته سوار بمیدان نبرده و از ساز جنگ بیش از دختری بهره ندارد، مگر دانشی که از کتاب آموخته و آقایان جبه پوش هم می توانند بهمان استادی تقریر کنند. تنها گفتار بی کردار، تمام هنرش در سرکردگی همین است...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
144
آپلود شده توسط:
ساری گلین
ساری گلین
1404/02/01

کتاب‌های مرتبط

ایده‌هایی برای دُزدیدن
ایده‌هایی برای دُزدیدن
3.7 امتیاز
از 3 رای
سزار و کلئوپاترا
سزار و کلئوپاترا
4.2 امتیاز
از 13 رای
آرکادیا
آرکادیا
4.4 امتیاز
از 5 رای
کسب و کار میسیز وارن
کسب و کار میسیز وارن
4.4 امتیاز
از 38 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی داستان غم انگیز اتلو مغربی در وندیک

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
داستان غم انگیز اتلو مغربی در وندیک
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک