معلم دیوانه
نویسنده:
شفیع جوادی
امتیاز دهید
از متن کتاب:
بلی، خیلی عجیب بود. چه، همه کس ندانسته می گفتند او «دیوانه» است! می دانید چرا؟ برای اینکه او، دنیا و مافیها را بی مقدار و کم ارزش می پنداشت. به جاه و مقام، پول و ثروت نمی اندیشید. برای اینکه تمام وقت به دانش اندوزی و نگارش، تحقیقات علمی و تاریخی مشغول بود. بدون دریافت کمترین پاداش نقدی، آثار قلمی اش را به جامعه ی علم و ادب تقدیم می کرد. او در زندگی فقط دو هدف را شاهراه خود قرار داده بود. یکی آنکه به علم و دانش خدمت کند، دیگر آنکه به زبان مردم برای مردم بنویسد. او، همه وقت تکرار می کرد که این کار را تا روز آخر عمر ادامه خواهم داد. مگر قلمم بشکند یا بشکنند؟ آیا این طرز تفکر در یک اجتماع نامتعادل و آشفته، دلیل بر «دیوانگی اش» نبود؟
احمد در شهرک زیبای ساحلی دریا، در یک خانواده ی سرشناس و خوشنام زاده شده بود. در طول دوران تحصیل دانش آموزی درس خوان، جدی و سربراه بود. در مدرسه، از هم کلاسان گرفته تا معلم مستخدم و حتی آب نبات و سه میچکا فروش دم در دبستان او را دوست می داشتند معلمش، بارها به او گفته بود:
... احمد من آینده ی خوب و درخشانی برای تو پیش بینی میکنم تو افتخار میهنت خواهی بود.
احمد از کودکی به کارهای دستی و فنی علاقه ی زیادی پیدا کرده بود. برای مدرسه اش یک آزمایشگاه فیزیک و مکانیک که وسایل آن را با دست خود ساخته بود، بوجود آورد. او به موسیقی بویژه موسیقی کلاسیک علاقه ی ژرفی داشت. به کومک یکی از همکلاسانش که جزء کودکان پرورشگاه شهر بود، با موسیقی و نواختن ویولن آشنا شد. تا جائی که آهنگ می ساخت تنها تفریح وی، کارهای دستی، نواختن ویولن و گوش کردن به صفحات موسیقی کلاسیک و مطالعه ی کتاب بود. آیا با این صفات او دیوانه نبود؟...
بلی، خیلی عجیب بود. چه، همه کس ندانسته می گفتند او «دیوانه» است! می دانید چرا؟ برای اینکه او، دنیا و مافیها را بی مقدار و کم ارزش می پنداشت. به جاه و مقام، پول و ثروت نمی اندیشید. برای اینکه تمام وقت به دانش اندوزی و نگارش، تحقیقات علمی و تاریخی مشغول بود. بدون دریافت کمترین پاداش نقدی، آثار قلمی اش را به جامعه ی علم و ادب تقدیم می کرد. او در زندگی فقط دو هدف را شاهراه خود قرار داده بود. یکی آنکه به علم و دانش خدمت کند، دیگر آنکه به زبان مردم برای مردم بنویسد. او، همه وقت تکرار می کرد که این کار را تا روز آخر عمر ادامه خواهم داد. مگر قلمم بشکند یا بشکنند؟ آیا این طرز تفکر در یک اجتماع نامتعادل و آشفته، دلیل بر «دیوانگی اش» نبود؟
احمد در شهرک زیبای ساحلی دریا، در یک خانواده ی سرشناس و خوشنام زاده شده بود. در طول دوران تحصیل دانش آموزی درس خوان، جدی و سربراه بود. در مدرسه، از هم کلاسان گرفته تا معلم مستخدم و حتی آب نبات و سه میچکا فروش دم در دبستان او را دوست می داشتند معلمش، بارها به او گفته بود:
... احمد من آینده ی خوب و درخشانی برای تو پیش بینی میکنم تو افتخار میهنت خواهی بود.
احمد از کودکی به کارهای دستی و فنی علاقه ی زیادی پیدا کرده بود. برای مدرسه اش یک آزمایشگاه فیزیک و مکانیک که وسایل آن را با دست خود ساخته بود، بوجود آورد. او به موسیقی بویژه موسیقی کلاسیک علاقه ی ژرفی داشت. به کومک یکی از همکلاسانش که جزء کودکان پرورشگاه شهر بود، با موسیقی و نواختن ویولن آشنا شد. تا جائی که آهنگ می ساخت تنها تفریح وی، کارهای دستی، نواختن ویولن و گوش کردن به صفحات موسیقی کلاسیک و مطالعه ی کتاب بود. آیا با این صفات او دیوانه نبود؟...
آپلود شده توسط:
copyleft
1403/12/13
دیدگاههای کتاب الکترونیکی معلم دیوانه