رسته‌ها
قتل در قطار سریع السیر شرق
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 275 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 275 رای
خلاصه ای از داستان :
هرکول پوآرو در هنگام سیاحت در ترکیه با تلگرافی به لندن احضار می‌شود. او به سختی در یکی از کوپه‌های واگن تخت‌خواب‌دار قطار سریع‌السیر شرق جایی پیدا می‌کند و به سمت لندن به راه می‌افتد.
در قطار پوآرو هم‌سفرانش را زیر نظر می‌گیرد و بلافاصله متوجه می‌شود که افرادی که در واگن او هستند، جمع ناهمگونی را تشکیل می‌دهند. در واقع از تمام طبقات اجتماعی نماینده‌ای در داخل این واگن وجود دارد، ولی کسی که بیشتر از بقیه توجهش را جلب می‌کند ساموئل راچت، یک تاجر خیر آمریکایی است که از چشمانش پیداست آن‌طور که وانمود می‌کند، آدم خیرخواه و خوبی نیست. خود راچت هم به پوآرو نزدیک می‌شود و اظهار علاقه می‌کند که او را به سمت محافظ خود استخدام کند. پوآرو پیشنهاد او را نمی‌پذیرد، صرفا به این دلیل که از قیافه راچت خوشش نمی‌آید و ...

"قتل در قطار سریع‌السیر شرق" در بین آثار کریستی، به غیر از "قتل راجر آکروید" بیشترین تعداد خواننده‌ها را داشته است. جالب اینکه امروز اشتهار کتاب بیشتر به خاطر فیلمی است که در 1974 به همین نام از روی آن ساخته شد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
140
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
shahroozsam
shahroozsam
1389/05/24

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قتل در قطار سریع السیر شرق

تعداد دیدگاه‌ها:
57
این رمان رو آگاتا کریستی در سال 1934 در هتلی در ترکیه نوشته و از معروفترین کاراشه رمانی که پوآرو در آخرین نقشش حاضر میشه این کتاب نیست
و پرده (curtain) نام داره که در سال 1975 منتشر شده
این کتاب رو حدودا 7 سا پیش وقتی راهنمایی بودم خوندم و خیــــــــــــــلی خیــــــــــــــــلی دوسش داشتم:inlove::inlove::inlove:
الان که دیدمش اون روزا برام 2 باره زنده شد:-) مرســـــی8-)
این داستان هم کتابش و هم فیلمش فوق العاده است .
اين كتابشو من تازه خوندم من كه خيلي همه ي كتاباشو دوس دارم ولي اين كلا از بهتريناش بود. اخرش خيلي خوب تموم شد.
8-)
یه زمانی زیاد پوآرو میخوندم
یادش بخیر
آخرین کتابشم پرده بود
نشر هرمس داده بودش بیرون
این رو هم چون فیلمش رو دیدم هیچ وقت حس خوندنش بهم دست نداد
ولی مخ عظیمی داشته این
میگفتن آگاتا دارو شناس بوده
تا اونجایی که از داستاناش یادمه همیشه از آرسنیک خوشش میومده
اکثر قتلها رو با آرسنیک انجام میداده
یادمه یه جا خوندم که میگفتن اگه آدم داستان رو بخونه خودش میتونه قاتل رو تشخیص بده
بنده به شخضه با این حرف مخالفم چون تو همه ی داستاناش یه چیزی پبدا میشه که قبلا اصن بهش اشاره نشده
اولا از کتاباش خوشم میومد ولی کم کم برام تکراری شده بود.
ولی کتاب آخرش خیلی خوب بود ... کلا انتظار نداشتم این جوری تموم بشه
خیلی وخت پبش خونده بودمش ولی تا اونجایی که یادمه پوآرو خودش رو یا آرسنیک کشت
کلا علاقه عجیبی آگاتا کریستی به آرسنیک داشت
قتل در قطار سریع السیر شرق
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک