مهربانی و شیرین
نویسنده:
محسن حسام
امتیاز دهید
از متن کتاب:
صبح ها، خیلی زود از خواب بلند می شد. تختش را مرتب می کرد، به دستشویی می رفت تا صورتش را بشوید، دندانش را مسواک بزند، ریشش را باژیلت دوبار - و گاهی سه بار - بتراشد. به حمام زیر دوش می رفت، لباس می پوشید، از پله های ممتد و پیچ در پیچ پائین می رفت. از کوچه می گذشت، لب خیابان به نانوایی می رفت، تا نان تازه و گرم را که رویش خشخاش ریخته بودند و بوی مطبوع و معطرش آدم را پر نشته می کرد، بخرد. و از بقالی کره، سرشیر، پیاز، تخم مرغ و گوشت از قصاب بخرد و چیزهای دیگری که جزو برنامه ی هفتگی غذایی شان بود - البته هنوز که شیرین جانش، شکمش آن طور بالا نیامده بود، و به خانه ی پدرش نرفته بود - از قبیل سبزیجات، ماست کاسه یی، روغن حیوانی، چند تا کوکاکولا و دو سه تا آبجو، و باقی چیزهایی را که شیرین جانش سفارش می داد، آنها را توی ساک می ریخت و می آورد خانه، نان را قیچی می کرد و می گذاشت توی قفسه ی کوچک که بالای دیوار آشپزخانه میخکوب شده بود. کره، سرشیر، تخم مرغ و ماست را توی یخچال، پیاز را توی قفسه ی پایین رف، و سبزیجات را توی ظرف پلاستیکیی بزرگ می ریخت...
صبح ها، خیلی زود از خواب بلند می شد. تختش را مرتب می کرد، به دستشویی می رفت تا صورتش را بشوید، دندانش را مسواک بزند، ریشش را باژیلت دوبار - و گاهی سه بار - بتراشد. به حمام زیر دوش می رفت، لباس می پوشید، از پله های ممتد و پیچ در پیچ پائین می رفت. از کوچه می گذشت، لب خیابان به نانوایی می رفت، تا نان تازه و گرم را که رویش خشخاش ریخته بودند و بوی مطبوع و معطرش آدم را پر نشته می کرد، بخرد. و از بقالی کره، سرشیر، پیاز، تخم مرغ و گوشت از قصاب بخرد و چیزهای دیگری که جزو برنامه ی هفتگی غذایی شان بود - البته هنوز که شیرین جانش، شکمش آن طور بالا نیامده بود، و به خانه ی پدرش نرفته بود - از قبیل سبزیجات، ماست کاسه یی، روغن حیوانی، چند تا کوکاکولا و دو سه تا آبجو، و باقی چیزهایی را که شیرین جانش سفارش می داد، آنها را توی ساک می ریخت و می آورد خانه، نان را قیچی می کرد و می گذاشت توی قفسه ی کوچک که بالای دیوار آشپزخانه میخکوب شده بود. کره، سرشیر، تخم مرغ و ماست را توی یخچال، پیاز را توی قفسه ی پایین رف، و سبزیجات را توی ظرف پلاستیکیی بزرگ می ریخت...
آپلود شده توسط:
copyleft
1403/12/22
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مهربانی و شیرین