یک وقتی یک جایی
نویسنده:
پریسا عطاردی
امتیاز دهید
مجموعه ۶ داستان کوتاه با عناوین:
تا الان هنوز / اَل...آن / آهمند / حال فی الحال / هنگ آمه / لح حال
از داستان تا الان هنوز:
خورده بود پای پنجره ی اتاق بابا، ته اشم افتاده بود وسط حیاط زیر درخت انار، تو نبودی! مثل دیوار اتاق بابا، که آوار جمع کردیم همه سنگا و خشتا رو تپه کردیم رو هم عین قبر، بستری بودی؛ نبودی، فاتحه بخونی... ته قور خمپاره تو خاک مونده بود، پره های سبزش گیر خاک بود شمردمشون، خیلی شمردم اما هر بار پره ی اول رو گم می کردم، هرتیکه ش تو تن این خونه و آدماش فرو رفته بود که خاک امان پرهاش رو گرفته بود، مجالش نداده بود، ته اش شبیه انار بود، اصلا خود انار بود؛ مثل وقتی که انارای ترک خورده رو میترکوندی و دونه هاش می پاشید تو صورتم، خون میچکید انگار... رگه های قرمز باریک با لکه های دایره و بیضی روی پیشونی و گونه هام پخش می شد. آینه می دادی تا ببینم چطور همه ی دونه ها رو تو صورت و گردنم له کردی، قرمز قرمز، خون دوس داشتی! همه چی قرمز...
تا الان هنوز / اَل...آن / آهمند / حال فی الحال / هنگ آمه / لح حال
از داستان تا الان هنوز:
خورده بود پای پنجره ی اتاق بابا، ته اشم افتاده بود وسط حیاط زیر درخت انار، تو نبودی! مثل دیوار اتاق بابا، که آوار جمع کردیم همه سنگا و خشتا رو تپه کردیم رو هم عین قبر، بستری بودی؛ نبودی، فاتحه بخونی... ته قور خمپاره تو خاک مونده بود، پره های سبزش گیر خاک بود شمردمشون، خیلی شمردم اما هر بار پره ی اول رو گم می کردم، هرتیکه ش تو تن این خونه و آدماش فرو رفته بود که خاک امان پرهاش رو گرفته بود، مجالش نداده بود، ته اش شبیه انار بود، اصلا خود انار بود؛ مثل وقتی که انارای ترک خورده رو میترکوندی و دونه هاش می پاشید تو صورتم، خون میچکید انگار... رگه های قرمز باریک با لکه های دایره و بیضی روی پیشونی و گونه هام پخش می شد. آینه می دادی تا ببینم چطور همه ی دونه ها رو تو صورت و گردنم له کردی، قرمز قرمز، خون دوس داشتی! همه چی قرمز...
آپلود شده توسط:
محراب
1403/10/05
دیدگاههای کتاب الکترونیکی یک وقتی یک جایی