راهنمای جامع جنگل بوق
نویسنده:
رضا جعفری
امتیاز دهید
بخشی از متن کتاب:
پسرم! اعتراف می کنم اکنون که این نامه را برای تو می نویسم، تمام بدنم درد می کند. از صبح زود در حال تمیز کردن این قایق غول پیکر ام. نه که تمیز نباشد، باید برقش می انداختم. تمام بدنه را پولیش کردم، کف را جارو زدم، با دستمال خیس لای درزها را پاک کردم، شیشه ها را با شیشه پاک کن ساییدم، صندلی ها را با جاروبرقی تمیز کردم و کف اتاق فرمان را تی کشیدم. اتاق فرمان طبقه بالاست. افتضاحی بود. بوی آبجوهای ریخته تمام اتاق را گرفته بود. به جای خوشبو کننده به داشبورد واکس زدم. حس بهتری می دهد. حس چرم! موتور را هم وارسی کردم. روغن تمیز بود. فیلتر هوا هم خوب بود. تانک آب پر است. موتورخانه را هم تمیز کرده ام. یک وقت دیدی کارمان به موتورخانه کشید. تمام چربی و روغن را با پاک کننده شیشه برده ام. این قایق شصت و پنج فوت است دو موتوره است. نهصد اسب دیزلی کاترپیلار. سوخت زیاد مصرف می کند؛ ولی خوب است. جانانه است. مرد است. تا هرچه گاز بدهی می رود. اگرچه از سرمان زیاد است. مگر می خواهیم تا کجا برویم؟ همین که کمی از ساحل دور بشویم کافیست. بیست دقیقه ای که برانیم به اندازه کافی دور هستیم. همین که داون تاون سن دیه گو در نور و غبار آخر صبح محو شود، همانجا لنگر می اندازیم... من... میخواستم... برای تو ماجرایی را تعریف کنم. چیزی که سالهاست می خواهی بدانی. می خواهی از زبان پدرت بشنوی. آماده ام که همه چیز را برایت بنویسم اما؛ اول به کمی استراحت احتیاج دارم. نگهداری این قایق کار دشواری است...
بیشتر
پسرم! اعتراف می کنم اکنون که این نامه را برای تو می نویسم، تمام بدنم درد می کند. از صبح زود در حال تمیز کردن این قایق غول پیکر ام. نه که تمیز نباشد، باید برقش می انداختم. تمام بدنه را پولیش کردم، کف را جارو زدم، با دستمال خیس لای درزها را پاک کردم، شیشه ها را با شیشه پاک کن ساییدم، صندلی ها را با جاروبرقی تمیز کردم و کف اتاق فرمان را تی کشیدم. اتاق فرمان طبقه بالاست. افتضاحی بود. بوی آبجوهای ریخته تمام اتاق را گرفته بود. به جای خوشبو کننده به داشبورد واکس زدم. حس بهتری می دهد. حس چرم! موتور را هم وارسی کردم. روغن تمیز بود. فیلتر هوا هم خوب بود. تانک آب پر است. موتورخانه را هم تمیز کرده ام. یک وقت دیدی کارمان به موتورخانه کشید. تمام چربی و روغن را با پاک کننده شیشه برده ام. این قایق شصت و پنج فوت است دو موتوره است. نهصد اسب دیزلی کاترپیلار. سوخت زیاد مصرف می کند؛ ولی خوب است. جانانه است. مرد است. تا هرچه گاز بدهی می رود. اگرچه از سرمان زیاد است. مگر می خواهیم تا کجا برویم؟ همین که کمی از ساحل دور بشویم کافیست. بیست دقیقه ای که برانیم به اندازه کافی دور هستیم. همین که داون تاون سن دیه گو در نور و غبار آخر صبح محو شود، همانجا لنگر می اندازیم... من... میخواستم... برای تو ماجرایی را تعریف کنم. چیزی که سالهاست می خواهی بدانی. می خواهی از زبان پدرت بشنوی. آماده ام که همه چیز را برایت بنویسم اما؛ اول به کمی استراحت احتیاج دارم. نگهداری این قایق کار دشواری است...
آپلود شده توسط:
elahehj
1403/08/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی راهنمای جامع جنگل بوق