کناره واژه ها: مجموعه داستان
نویسنده:
بهمن سقایی
امتیاز دهید
مجموعه ۷ داستان با عناوین:
سالی پیش در جایی / کناره ی واژه ها / شورش پاسبانها / آخرین تیر خلاص / خواب / بار دیگر / گمشده ی یک قصه
از کتاب سالی پیش در جایی:
با کسی بایست حرف می زدم. نمی دانستم چرا. خسته شده بودم از تنهایی. خسته شده بودم از شلوغی گذشته. به خیابان رفتم تا مردم را تماشا کنم. تماشای مردم سرگرمی آن روزهای من شده بود. مدتها در خانه پناهندگی در کنار غریبه ها و آدمهای گوناگونی از ملیتهای مختلف بسر برده بودم. خسته و کلافه از ناروشنی وضعیت پناهندگیم و ناتوانی برای خلاص شدن از این دخمه، هرشب می گریستم. جواب درخواست پناهندگی ام را نداده بودند. در خانه ای اجباری می زیستم که درد آور بود. مثل آن خانه های اجباری که پیش از این داشتم. پیاده روی می کردم برای آنکه فکر کنم و بدانم چرا اینجا هستم. یک نفر را دیدم آقایی با چهره ای آشنا با موهای مشکی و دماغی کشیده قدی بلند که به شتاب می رفت. «این چهره لعنتی از ذهنم پاک نمی شود اینجا هم باید زجرش را بکشم. خودت را سر به نیست کردی و مرا هم در هچل و بدبختی انداختی.»...
سالی پیش در جایی / کناره ی واژه ها / شورش پاسبانها / آخرین تیر خلاص / خواب / بار دیگر / گمشده ی یک قصه
از کتاب سالی پیش در جایی:
با کسی بایست حرف می زدم. نمی دانستم چرا. خسته شده بودم از تنهایی. خسته شده بودم از شلوغی گذشته. به خیابان رفتم تا مردم را تماشا کنم. تماشای مردم سرگرمی آن روزهای من شده بود. مدتها در خانه پناهندگی در کنار غریبه ها و آدمهای گوناگونی از ملیتهای مختلف بسر برده بودم. خسته و کلافه از ناروشنی وضعیت پناهندگیم و ناتوانی برای خلاص شدن از این دخمه، هرشب می گریستم. جواب درخواست پناهندگی ام را نداده بودند. در خانه ای اجباری می زیستم که درد آور بود. مثل آن خانه های اجباری که پیش از این داشتم. پیاده روی می کردم برای آنکه فکر کنم و بدانم چرا اینجا هستم. یک نفر را دیدم آقایی با چهره ای آشنا با موهای مشکی و دماغی کشیده قدی بلند که به شتاب می رفت. «این چهره لعنتی از ذهنم پاک نمی شود اینجا هم باید زجرش را بکشم. خودت را سر به نیست کردی و مرا هم در هچل و بدبختی انداختی.»...
آپلود شده توسط:
sorenjan
1403/12/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کناره واژه ها: مجموعه داستان