رسته‌ها
بام آرزو یا نوشته های یک جوان
امتیاز دهید
5 / 0
با 0 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 0
با 0 رای
از داستان فغان:
بینا از مادر زاد ولی هنوز عقربه ساعت زندگی اش بیش از پنج دور نچرخیده بود یعنی بیش از پنج خزان از زندگی اش نمیگذشت که طبیعت بروی خشم گرفت، خشمی که تا ابد نشانه آن او را زجر و شکنجه خواهد داد. ای کاش فلم پایش می شکست و لنگ می شد و یا کر می شد که نیشخندهای این شیاطین انسان نما را نمی شنید، ولی خدائی که همه او را عادل می خوانند و او را مظهر عدل و عدالت می دانند چنین خواست و شاید هم تقدیر چنین بود که او از یک چشم کور شود و این کوری تا ابد وسیله شکنجه او باشد.
زندگی را با شکست شروع کرد و با ناکامی هیجده خزان از زندگی اش را پشت سر گذاشت. گوئی شکستها و محرومیتها از او خوششان آمده بود. همه جا مورد تمسخر قرار می گرفت. او را فردی بی احساس می پنداشتند. از همه کس و همه جا گریزان بود زیرا همه از او گریزان بودند. او هم دلش می خواست که دوستش داشته باشند. او هم دلش می خواست که حتی برای چند لحظه هم که شده مورد محبت قرار گیرد تا بلکه در قبال همین چند لحظه، چند دقیقه از زجر و شکنجه آزاد شود...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
41
آپلود شده توسط:
محراب
محراب
1403/11/17

کتاب‌های مرتبط

ایهام
ایهام
4.7 امتیاز
از 29 رای
مکتب نو
مکتب نو
4.4 امتیاز
از 7 رای
ادکلن تلخ: مجموعه داستان
ادکلن تلخ: مجموعه داستان
4.6 امتیاز
از 5 رای
معصومه: مجموعه قصه
معصومه: مجموعه قصه
4.4 امتیاز
از 10 رای
لباس رسمی ترس: مجموعه قصه
لباس رسمی ترس: مجموعه قصه
4.6 امتیاز
از 24 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی بام آرزو یا نوشته های یک جوان

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
بام آرزو یا نوشته های یک جوان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک