آناندا
نویسنده:
شهروز رشید
امتیاز دهید
پیش گفتار:
شهروز رشید به مرگی تلخ و نابهنگام رفت و این نابهنگامی رسالت بزرگی را بر گرده من نهاد هزاران صفحه دست نوشته از او بر جای ماند ولی روح درهم شکسته من توان گردآوری شان را نداشت. در این پنج سال تنها توانستم بخش کوچکی از دست نوشته هایش را گردآورم. این متن یکی از آنهاست؛ نامه ایست خطاب به مادر که هرگز فرستاده نشد. نوعی زندگی نامه ی درونی ست مرور مرارتها و دلشکستگیها فرازها و فرودهاست؛ یک واگویی دلیرانه.
آناندا نام عروسکی ست با موهایی سبز و صورتی کک مکی. شهروز گاه با عروسک اش حرف می زند و گاه با مادرش این عروسک کودک درون اوست که مادر را شمانت می کند. جای خالی مادر حفره ای ست که پر نمی شود. شهروز پس از گذشت سی سال دوری برای دیدار خانواده به باکو می رود. می خواهد با مادر آشتی کند و با کودک درون خود نیز. به جای مادر اما خبر مرگ او می آید و شهروز همه این درد دلها را برای همیشه با خود می برد. او انسانی کمال گرا بود. از میان صدها صفحه ای که نوشته بود، تنها به انتشار چند ده صفحه از آنها اکتفا می کرد. این امر انتخاب مرا از میان نوشته هایش دشوارتر می کند. او رفت و من ماندم با سوگی استخوان سوز در برابر راههای فراوان برای انتخاب. در این راه دوستان گران قدرم اسد سیف، شهلا شفیق و احمد خلفانی یار و همراه ام بوده اند. به همت و دلگرمی آنها بود که چاپ این مجموعه میسر گردید. باشد که با این همیاری آثار دیگری از شهروز رشید را گردآوری کرده و به چاپ برسانیم.
آذرمیدخت آذر شهاب
بیشتر
شهروز رشید به مرگی تلخ و نابهنگام رفت و این نابهنگامی رسالت بزرگی را بر گرده من نهاد هزاران صفحه دست نوشته از او بر جای ماند ولی روح درهم شکسته من توان گردآوری شان را نداشت. در این پنج سال تنها توانستم بخش کوچکی از دست نوشته هایش را گردآورم. این متن یکی از آنهاست؛ نامه ایست خطاب به مادر که هرگز فرستاده نشد. نوعی زندگی نامه ی درونی ست مرور مرارتها و دلشکستگیها فرازها و فرودهاست؛ یک واگویی دلیرانه.
آناندا نام عروسکی ست با موهایی سبز و صورتی کک مکی. شهروز گاه با عروسک اش حرف می زند و گاه با مادرش این عروسک کودک درون اوست که مادر را شمانت می کند. جای خالی مادر حفره ای ست که پر نمی شود. شهروز پس از گذشت سی سال دوری برای دیدار خانواده به باکو می رود. می خواهد با مادر آشتی کند و با کودک درون خود نیز. به جای مادر اما خبر مرگ او می آید و شهروز همه این درد دلها را برای همیشه با خود می برد. او انسانی کمال گرا بود. از میان صدها صفحه ای که نوشته بود، تنها به انتشار چند ده صفحه از آنها اکتفا می کرد. این امر انتخاب مرا از میان نوشته هایش دشوارتر می کند. او رفت و من ماندم با سوگی استخوان سوز در برابر راههای فراوان برای انتخاب. در این راه دوستان گران قدرم اسد سیف، شهلا شفیق و احمد خلفانی یار و همراه ام بوده اند. به همت و دلگرمی آنها بود که چاپ این مجموعه میسر گردید. باشد که با این همیاری آثار دیگری از شهروز رشید را گردآوری کرده و به چاپ برسانیم.
آذرمیدخت آذر شهاب
آپلود شده توسط:
ملا ممدجان
1403/09/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آناندا