نتوشکا
نویسنده:
فئودور داستایوفسکی
مترجم:
اردشیر نیکپور
امتیاز دهید
از متن کتاب:
ناپدری من یفیموف نام داشت. او پسر نوازنده ای تنگدست بود. ارباب دهی که او در آنجا بدنیا آمده بود، دلبستگی فراوانی به موسیقی داشت و برای ارضای هوس خود ارکستر خاصی تشکیل داده بود و قسمت بزرگی از درآمد خود را در این راه صرف می کرد.
ناپدری من در این ارکستر کلارنیت می نواخت. بیست ساله بود که با جوانی عجیب آشنا شد. این جوان ایتالیایی بود و مدتی رهبری ارکستر کنت آن بخش را بعهده داشت، اما بسبب رفتار بدش، کنت عذرش را خواست و از خانه اش بیرون کرد و او زندگی پریشان و پرماجرایی پیدا کرد. دوستی و معاشرت ناپدری من با آن مرد تاثیر شومی در سرنوشت و زندگیش داشت لیکن در اوایل تغییری در رفتار و کردارش محسوس نبود. ارباب ده نخست یفیموف را از معاشرت و مصاحبت با آن مرد باز می داشت لیکن پس از مدتی چون دید یفیموف گوش بحرفهایش نمی دهد از تعقیب این موضوع چشم پوشید. دوستی و محبت صمیمانه ای میان نوازنده ایتالیایی و پدر من بوجود آمده بود. اما روزی رهبر ارکستر ناگهان افتاد و مرد. روستاییان کالبد بیجان او را در پرتگاهی پیدا کردند. تحقیقات مقامات قضایی باین نتیجه رسید که آن مرد به سکته مغزی درگذشته است...
بیشتر
ناپدری من یفیموف نام داشت. او پسر نوازنده ای تنگدست بود. ارباب دهی که او در آنجا بدنیا آمده بود، دلبستگی فراوانی به موسیقی داشت و برای ارضای هوس خود ارکستر خاصی تشکیل داده بود و قسمت بزرگی از درآمد خود را در این راه صرف می کرد.
ناپدری من در این ارکستر کلارنیت می نواخت. بیست ساله بود که با جوانی عجیب آشنا شد. این جوان ایتالیایی بود و مدتی رهبری ارکستر کنت آن بخش را بعهده داشت، اما بسبب رفتار بدش، کنت عذرش را خواست و از خانه اش بیرون کرد و او زندگی پریشان و پرماجرایی پیدا کرد. دوستی و معاشرت ناپدری من با آن مرد تاثیر شومی در سرنوشت و زندگیش داشت لیکن در اوایل تغییری در رفتار و کردارش محسوس نبود. ارباب ده نخست یفیموف را از معاشرت و مصاحبت با آن مرد باز می داشت لیکن پس از مدتی چون دید یفیموف گوش بحرفهایش نمی دهد از تعقیب این موضوع چشم پوشید. دوستی و محبت صمیمانه ای میان نوازنده ایتالیایی و پدر من بوجود آمده بود. اما روزی رهبر ارکستر ناگهان افتاد و مرد. روستاییان کالبد بیجان او را در پرتگاهی پیدا کردند. تحقیقات مقامات قضایی باین نتیجه رسید که آن مرد به سکته مغزی درگذشته است...
آپلود شده توسط:
محراب
1403/06/31
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نتوشکا