شیاطین
نویسنده:
جان وایتینگ
مترجم:
احمد میر علایی
امتیاز دهید
از متن کتاب:
خیابانهای لودون. روز.
جسدی از چوبه دار شهرداری آویخته است. در نزدیکی، کناسی در گنداب روی کم عمقی کار می کند. مردم از کلیسای سن پیتر بیرون می آیند. آدام، یک داروساز و مانوری، یک جراح در میان آنها هستند.
مانوری: با هم برویم؟
آدام: با کمال میل.
مانوری: آستینم را نگیر. طوری حرف زد مثل آنکه خداست.
آدام: گراندیه؟
مانوری: بله گراندیه.
آدام: روح را سخت بر می انگیزد.
مانوری: اینطور فکر می کنی؟ هوم.
آدام: شهری چنین کوچک باید خوشبخت باشد که چنین نگهبانی برای ارواح دارد. فکر می کنی جدی حرف می زنم؟
مانوری: نه آدام عزیزم، خیلی چیزها هست.
آدام: چیزها، مانوری؟
مانوری: تعجب نکن. چیزهایی گفته می شود و کارهایی انجام می شود.
آدام: به وسیله کشیش؟ بله، شنیده ام...
بیشتر
خیابانهای لودون. روز.
جسدی از چوبه دار شهرداری آویخته است. در نزدیکی، کناسی در گنداب روی کم عمقی کار می کند. مردم از کلیسای سن پیتر بیرون می آیند. آدام، یک داروساز و مانوری، یک جراح در میان آنها هستند.
مانوری: با هم برویم؟
آدام: با کمال میل.
مانوری: آستینم را نگیر. طوری حرف زد مثل آنکه خداست.
آدام: گراندیه؟
مانوری: بله گراندیه.
آدام: روح را سخت بر می انگیزد.
مانوری: اینطور فکر می کنی؟ هوم.
آدام: شهری چنین کوچک باید خوشبخت باشد که چنین نگهبانی برای ارواح دارد. فکر می کنی جدی حرف می زنم؟
مانوری: نه آدام عزیزم، خیلی چیزها هست.
آدام: چیزها، مانوری؟
مانوری: تعجب نکن. چیزهایی گفته می شود و کارهایی انجام می شود.
آدام: به وسیله کشیش؟ بله، شنیده ام...
آپلود شده توسط:
Faryadesokoot
1403/06/29
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شیاطین