رسته‌ها

ازدواج دائم و ازدواج موقت از نظر اسلام

ازدواج دائم و ازدواج موقت از نظر اسلام
امتیاز دهید
5 / 2.3
با 432 رای
امتیاز دهید
5 / 2.3
با 432 رای
گرد آورنده: حسن موجودی
پاسخ به ایرادات ازدواج موقت
گاهی گفته می شود چه تفاوتی میان ازدواج موقت و فحشا وجود دارد؟پاسخ آنها که چنین می گویند گویا اصلا از مفهوم ازدواج موقت آگاهی ندارند،زیرا ازدواج موقت تنها با گفتن دو جمله تمام نمی شود بلکه مقرراتی همانند ازدواج دائم دارد،یعنی چنان زنی در تمام مدت ازدواج موقت منحصرا در اختیار این مرد باشد و به هنگامی که مدت پایان یافت باید عده نگه دارد یعنی حداقل 45 روز از اقدام به هرگونه ازدواج با شخص دیگری خودداری کند،تا اگر از مرد اول باردار شده وضع او روشن شود.حتی اگر با وسایل جلوگیری اقدام به جلوگیری از انعقاذ نطفه کند باز هم رعایت این مدت واجب است.واگر از او صاحب فرزندی شد باید همانند فرزند ازدواج دائم مورد حمایت او قرار گیرد و تمام احکام فرزند بر او جاری خواهد شد. در حالیکه در فحشاء هیچ یک از این شرایط و قیود وجود ندارد.
ایراد دیگری که به این نوع ازدواج وارد میکنند اینست که ازدواج موقت توسط بعضی افراد هوسباز مورد سوءاستفاده قرار میگیرد و هر نوع فحشا را در پشت این پرده انجام میدهند. تا آنجا که افراد محترم هرگز تن به ازدواج نمیدهند و زنان با شخصیت از آن ابا دارند.در پاسخ باید گفت سوء استفاده از کدام قانون در دنیا نشده است؟آیا باید جلوی یک قانون فطری و ضرورت اجتماعی را به خاطر سوءاستفاده گرفت؟یا باید جلوی سوءاستفاده کنندگان را بگیریم؟
میگویند : ازدواج موقت سبب می شود که افراد بی سرپرست همچون فرزندان نامشروع تحویل به جامعه داده شود..در پاسخ باید گفت فرزندان نامشروع از نظر قانونی نه وابسته به پدرند و نه مادر،در حالیکه فرزندان ازدواج موقت کوچکترین تفاوتی با فرزندان ازدواج دائم حتی در میراث و سایر حقوق اجتماعی ندارند و گویا عدم توجه به این حقیقت سرچشمه اشکال فوق شده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
33
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1387/05/31

کتاب‌های مرتبط

اسلام و مقتضیات زمان - جلد 1
اسلام و مقتضیات زمان - جلد 1
4.1 امتیاز
از 24 رای
عقل و وحی در اسلام
عقل و وحی در اسلام
4.6 امتیاز
از 14 رای
رساله اجتهاد و تقلید
رساله اجتهاد و تقلید
4.1 امتیاز
از 20 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی ازدواج دائم و ازدواج موقت از نظر اسلام

تعداد دیدگاه‌ها:
454
حکايت قوری سماوی راسل:
بسياری از سخت کيشان چنان سخن می گويند که انگار وظيفه ی ردّ جزميات قديمی بر عهده ی
شکاکان است. اين مسلماً اشتباه است. اگر من ادعا کنم که بين زمين و مريخ يک قوری چينی هست که
در مداری بيضوی به دور خورشيد می گردد، هيچ کس نخواهد توانست حرفم را رد کند، البته به
شرطی که احتياطاً بيافزايم که اين قوری چنان کوچک اشت که حتی با قوی ترين تلسکوپ ها هم ديده
نمی شود. اما اگر بگويم که چون کسی نمی توانم ادعايم را رد کند، پس عقل هيچ بشری نبايد در صحت
آن شک کند، آن وقت مردم حق دارند فکر کنند که چرند می گويم. اما اگر کتب باستانی بر وجود آن
قوری صحه گذاشته بودند، و هر يکشنبه آن را به عنوان حقيقتی مقدس تعليم داده بودند، و در مدرسه
به خورد بچه ها داده بودند، درنگ در باور بدان مدعا نشانگر انحراف قلمداد می شد و شکاک را در
عصر روشنگری محتاج روان درمانی و در اعصار پيش تر محتاج تفتيش عقايد می نمود.

"عبادت کردن" : "خواست به تعليق درآمدن قوانين عالم به خاطر شخص متملقی که به بی ارزشی خود معترف است." آمبروز بيِرس (روزنامه نگار و طنزنويس آمريکايی؛ نويسنده ی داستان های کوتاه با تم مرگ و وحشت.)

. بعضی قهرمانان ورزشی معتقداند که خدا کمک شان می کند تا پيروز شوند – البته در مقابل حريفانی که به نظر نمی رسد استحقاق کمتری برای امدادهای غيبی داشته باشند. بعضی رانندگان معتقداند که خدا برايشان جای پارک نگه می دارد – البته خدا ناگزير بايد اين کار را به بهای محروم کردن بقيه انجام دهد. اين نوع خداباوری به نحو خجالت آوری شايع است، و بعيد است معتقدان به آن بتوانند نظر مساعدی به مکتب (ظاهراً( معقول نومايی داشته باشند.

اگر معنای خدا این باشد که دسته ای قوانین فیزیکی بر جهان حاکم است پس مسلما خدا وجود دارد اما چنین خدایی از نظر عاطفی راضی کننده نیست .... دعا کردن به درگاه قانون گرانش چندان کار معقولی نیست. (کارل ساگان)

هنگامی که ناپلئون از لاپلاس ریاضی دان مشهور پرسید که چگونه کتابش را بدون ذکری از خدا بنویسد گفت: آقا من
به این فرضیه نیازی ندارم

;-);-);-);-);-)
اگه به کتاب شیعه پاسخ میدهد نوشته ی آقای مکارم نگاهی بندازید بحث ازدواج موقت رو به خوبی شرح داده

ژان فوراستیه میگوید :
«غرب کلید اصلى را گم کرده و براى باز کردن قفل این مسائل ، کلیدى را که به این قفل نمیخورد مطرح میسازد ، و بکار میبرد . پاسخ این پرسشها‌ : انسان کیست ؟ زندگى چیست ؟ و ...را نه علم و نه فلسفه ، بلکه دین میدهد»
بحران دانشگاه ، برگه های 101 ـ 103
ماکس پلانک مینویسد :
«مذهب رشته ی پیوند انسان و خدا است ، این امر براى او یگانه راه احساس خویشتن در پناه از تهدیدهایى است که بر زندگى او بال گسترده اند ، تنها راه یافتن مصفاترین خوشبختى ، یعنى آرامش روح است که فرمان برداری از خدا و توکل به قدرت بی چون نگهداشت ِ او ارزانى می دارد و بس»
تصویر جهان در فیزیک جدید ، برگه ی 159
ویل دورانت میگوید :
«دین براى ِ تیره بختان و رنجدیدگان و محرومان و سالخوردگان تسلاى فوق طبیعى آورده است ؛ تسلایى که در نظر میلیونها انسان ، شریف تر و ارزنده تر از هر گونه مساعدت طبیعى بوده است . حقیرترین زندگیها را معنا و شکوه بخشیده است . به مدد شعایر خود ، میثاقهای بشرى را به صورت روابط بامهابت انسان و خدا درآورده و از این راه ، استحکام و ثبات به وجود آورده است»
درس هاى تاریخ ، درآمدى بر تاریخ تمدن ، برگه ی 204 همچنین در جایی دیگر
چیزی شبیه به این آمده است : تاریخ تمدن ، جلد 6 ، برگه ی 4
رابرت هیوم ، مورخ معاصر مینویسد :
«دین به شخص چیزى را میدهد که از هیچ منبع دیگرى قابل دریافت نیست»
ادیان زنده ی جهان ، برگه ی 18
ساموئل کینگ میگوید :
«افکار لطیفتر و عالیتر مذهبى مانند مفهوم جاودانى روح در انسان ، نیروى الهام و امیدوارى و ایمان و شجاعت به وجود آورده است»
جامعه شناسی ، برگه ی 146
«مذهب موجب پديد آمدن پرسشهاي بسیاري در حوزه هاي ِ مختلف علوم ِ شده و پايه هاي طب و علم را پي نهاده است»
ژولين فروند ، « جامعه شناسي ماكس وبر » ، بازگردان عبدالحسین نیک گهر ، انتشارات توتیا ، برگة 191
«به اعتقاد من، كليد ِ جهانی بهتر براي كودكان ِ ما، تأكيد مجدد بر اهميت ارزش ها و تشويق آرمان گرايي است ، احساس ميكنم بچه ها و بزرگسالان در خانواده اي كه از مذهب ِ خاصي پيروي مي كنند افراد خوش بختي هستند . »
بنجامين اسپاک ، « دنياي بهتر براى كودكانمان » ، بازگردان منصوره حكمي ، نشر ني ، برگة 118
زیگموند فروید مینویسد :
«ملاحظه میشود که دین چه مایه ی زورمند و تسکین دهنده ای ارائه میدهد . با این شکل است که دشواریها ، رنجها ، محرومیت ها و نادادگریهای این جهان ِ پرآشوب قابل تحمل مى‏شود ؛ مرگ ، پایان ِ همه چیز محسوب نمیگردد ؛ بلکه مرز یا پلى است میان دو دنیا»
زیگموند فروید ؛ آینده ی یک پندار ، برگه های : 184 ـ 185
یونگ مى ‏نویسد :
«فروید تصریح میکند در صورت سستى عقاید ِ دینى مردم ، جهان شاهد تاخت و تازهاى ِ افراد بی پروا قرار خواهد گرفت و اصول اخلاقى ، فرهنگ و تمدن رو به افول خواهد گذاشت»
روانشناسی و دین ، برگة 391
«کسى که این تجربه ی دینى به او دست داده باشد ، صاحب گوهر ِ گرانبهایى است ؛ یعنى صاحب چیزى است که به زندگى معنا میبخشد ؛ بلکه خود سرچشمه ی زندگى و زیبایى است و به جهان و بشریت شکوه تازه ای میدهد . چنین کسى داراى ایمان و آرامش است»
روانشناسى و دین ، برگه ی 207 و نیز برگه های 85 و 120
ویلیام جیمز دانشمند نامبردار معاصر درباره زندگى ِ مذهبى مینویسد :
«زندگى داراى مزه و طعمى میگردد که گوییا رحمت محض میشود و به شکل یک
زندگى ِ سرشار از نشاط شاعرانه و باسرور و بهجت دلیرانه درمی آید ، یک اطمینان و آرامش باطنى ایجاد میگردد که آثار ظاهرى ِ آن نیکویى و احسان بی دریغ است»
دین و روان، برگه ی 178 ؛ و نیز برگه های 27، 30 و 193
الکسیس کارل ، دارنده ی جایزه ی نوبل بیان میدارد :
«معناى زندگى چیست ؟ ما چرا در این جا هستیم ؟ از کجا آمده‏ایم ؟ در کجا هستیم ؟ معناى مرگ چیست ؟ کجا داریم میرویم ؟ فلسفه هرگز نتوانسته است به این گونه افراد پاسخهایی قانع کننده بدهد ، نه سقراط و نه افلاطون موفق نشده اند به اضطراب بشرى که با زندگى روبرو است ، جواب تسکین بخش بدهند . این فقط دین است که راه حل جامعى براى مسئله ی انسانى فراهم آورده است»
راه و رسم زندگى ، برگه های 180 و 203
شما را به خدا میبینید؟؟!
مذهب ، مرگ دردناک خرد
کارل مارس : حماقت دین را بوجود آورد و دین حماقت را جاودانه کرد
از دید من برای مذهب 1 تعریف است . و آن این است که مذهب یعنی فراسوی نادانیها وسمبل بی خردان

خیلی جالب است!حتی زمانی که موضوع چیز دیگری است یک نفر از راه میرسد و یک موضوع جدید در ضد اسلام و دین و خدا مینویسد!!
حالا شما خانم نسرین مهر! فهمیدید که چرا جواب شما ذیل کتاب علم راهی به سوی پروردگار ندادم؟؟چون این بحث ها را بارها با دوستان شما داشته ام.من اصراری ندارم که شما را خداپرست کنم!
شما اینجا میایید و به اسلام تهمت میزنید من نیز هرازگاهی پاسخ شما و دوستانتان را میدهم.وگرنه این بحث ها را من به وجود نیاوردم که بخواهم مانند برخی عقایدم را به دیگران تحمیل کنم.یادم میاد یک بار جناب محمدعلی پرسشی در خصوص اعتقادات ماتریالیستهای این سایت کردندسیل اعتراض ها روانه شد!! که چرا! که چرا به کار ما کار دارید!!! فرد دیگری به نام آلتای!(یا یه همچین چیزایی!) آمد و گفت اینجا تبدیل به میز بازجویی شده!!
درحالیکه تنها یک سوال بود!
بار دیگر خانمی به نام کلد سایلنس در اینجا بحثی را برای محاکمه و بازجویی مسلمانان راه انداخت!! اما همان آلتای! استقبال نیز کرد!!و حرفهایی در تایید صورت گرفتن آن بحث ها زد!!
من نمیدانم شما چند وقت است وارد این بحثها شده اید اما بدانید اینها قبلا نیز به طور مفصل صورت گرفته اما گویا هرکسی تازه از راه میرسد باید دوباره آن مسائل را مطرح کند و ما نیز دوباره تکرار!!!
هرازگاهی آن هم به خواهش و تشویق برخی دوستان که در پروفایلم پیغام میگذارند،در بحثها شرکت میکنم اما وقت ندارم با افراد سر و کله بزنم.هرکس به دنبال حقیقت است میتواند برود تحقیق کند.
مگه هيچكس ديگه اي وجود نداشت كه هر كس شوهرش مي مرد پيامبر مي رفت ميگرفتش

این سخن مثل این میموه که بگیم مگه کس دیگه ای نبود که به فلان فقیر کمک کنه چرا پیامبر باید این کار رو میکرد!!
نه دوست عزیز! ام سلمه پیر بود.گویا از وضع زنان آن دوره که تاریخ مصرف داشتند خبر ندارید.زنی که چندین فرزند یتیم نیز داشت.در هر حال دلایل ازدواج های ایشان فقط اینها نبود سیاسی و .. نیر بود.از میان زنان هر قبیله ای تنها زنان فقرا و بیوگان و .. همسر ایشان بودند یعنی از هر قبیله یکی!.اینکه از هر قبیله ای یک زن گرفته بودند،بنابر نظر بسیاری از محققان غیر مسلمان دلیل بر جلب رضایت افراد آن قبیله و ایجاد دوستی بین قبایل که هنوز در جاهلیت و تعصب قومیتی خود به سر میبردند،بود.با این کار بسیاری از قبایل دست از دشمنی با پیامبر برداشتند.اثر این ازدواج ها در تاریخ ثبت شده.اگر واقعا خواستارید میتوانید درباره اش تحقیق کنید.
در هر حال بهتان هوس بازی رد و بی انصافی است.
اگه تمايل به ازدواج نداشتن حتما زوري در كار بوده... شايد هم وعده ي بهشت برين

تمایل یعنی میل جنسی وووو .متاسفم که هنوز از اصول اولیه اینجور بحث ها بی خبرید.نه فقط شما بلکه باقی دوستانتان نیز قصد بحث منطقی ندارند و قصدشان توهین و تخطئه و تمسخر است.
آرزو دارم روزی این حقیقت به واقعیت مبدل شود که همه‌ی انسان‌ها برابرند. (مارتین لوتر‌کینگ)
متاسفانه هنوز افرادی هستند که این واقعیت بزرگ را نشناخته اند وبه اندازه یک تاریخ حق زن رانادیده گرفتند...
این را بدانید که زن بعنوان وسیله مرد افریده نشد،زن هم به اندازه مرد حق وحقوقی دارد،همانگونه که مرد حق طلاق دارد زن نیز باید این حق راداشته باشد بنظرمن بارزترین مثال برای نابرابری همین حق طلاق میباشد البته موارددیگری نیز وجوددارد که لازم به ذکر دراینجا نیست ولی امروزه به نام دین زن رااز حقوق خود محروم کرده اند وحتی اگرمیشد دنیارا به دوقسمت یکی مخصوص زنان ودیگری برای مردان تقسیم میکردند!!!درحالی که این دومکمل یکدیگرند وگرنه خداازهمان اغاز خلقت زن را بامرد نمی افرید.فمنیست هارا ضددین میخوانند چون انان رابرضدمنافع خود میبینند! پس بدانید امروزه دین هم وسیله رسیدن به منافع شده است واگر این وضع ادامه پیداکند دیگر نمیتوان اسمش رادین گذاشت بلکه انرا نیزبایدیکی ازابزار سلطه طلبی نامید...
من فقط امیدوارم روزی همه اینرا بپذیرند واین مباحث مربوط به برابری وازادی زن را جدی بگیرند.حداقل نصف بیشترمشکلات ماحل میشود.باورکنین...
درجواب به آن خانمی که گفتند احکام اسلام برای هزار و چهارصد سال پیش خوب بود نه الان!:
قابلیت تغییر در احکام در اسلام گنجانده شده از همان ابتدا! بسیاری از احکام در قرآن نیامده.آن توهیناتی که به زنان شده از روایات جعلی است که از لحاظ سند و از دید یک کارشناس متخصص و غر متعصب دارای ارزش تاریخی و سندی نمیباشد.برخی دیگر باورهای جامعه مردسالار است که ربطی به دین ندارد.برخی دیگر نیز برداشت نادرست از آیات قرآن است.باقی موارد همچون چندهمسری برای اولین بار در دین اسلام بود که نهی شده:
مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ ....(احزاب ۴)
خداوند در درون یک مرد دو قلب قرار نداده است....
..فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً ...(نساء ۳)
...و اگر میترسید که نتوانید عدالت برقرار کنید پس تنها یک همسر اختیار کنید ....
برابر این آیه کریمه حتی ترس از ناتوانی بر قراری عدالت موجب انصراف از ارتکاب این عمل خواهد بود .
حال به این آیه کریمه توجه کنید ....
وَلَن تَسْتَطِيعُواْ أَن تَعْدِلُواْ بَيْنَ النِّسَاء وَلَوْ حَرَصْتُمْ ....(نساء ۱۲۹)
و نخواهید توانست بین زنان عدالت برقرار کنید هر چند که به این کار تمایل شدید داشته باشید...
در این آیه در لفافه این موضوع نهی شده ولی برای جلوگیری از اعتراض و لج بازی عرب خیره سر این چنین بیان شده.در حال حاضر با توجه به این نکات در آیه ازدواج مجدد را منوط به اجازه همسر و .. میدانند و در قوانین نیز تغییراتی میدهند.
این اسلام است که برای هرچیزی پاسخی منطقی در درون خود دارد.این آیه برای همه زمانها است ولی احکام مطابق با شرایط زمان تغییر میکند.
من تمام این حرفها را برای افرادی زدم که به خدا ایمان دارند.خواهش میکنم اگر به خد ا اعتقاد ندارید راجع به نظر من چیزی ننویسید(به خاطر انسانیت خواهش من را بپذیرید)
این هم از نظر قبلی اصلاح میکنم:
در برخی روایات فرد شنونده بداشت خود از سخن ائمه را نقل کرده چه بسا مضمونش نادرست باشد در برخی دیگر عین جملات را مکتوب میکردند

چه بشا برداشتش نادرست بوده باشد.
ولتر یکی از بی انصاف ترین نقادان حضرت محمد (ص) بود .ولتر به خاطر افتراها و دروغپردازیهای تازه و بسیار زشت به پیامبر، موقعیت بر جسته و ممتازی داشت. ولتر تعصب و تحجر دینی را در هر شکل و نوع آن محکوم می‌کرد، اما بدترین نمایشنامه را در نقد تحجر به نام پیامبر اسلام نوشت. مشهورترین اثر ولتر که به شکلی چشمگیر با معیارهای مدرن روز مطابق بود، نمایشنامه محومت یا تحجر بود که در1742 میلادی در پاریس به روی صحنه رفت. پاپ بندیکت چهاردهم از این نمایشنامه اظهار نهایت مسرت کرده و آن را به عنوان یک تراژدی بی‌نهایت زیبا ستود. اما سفیر دولت عثمانی رسماً از اجرای این نمایش شکایت کرد و نمایش آن سانسور شد، اما به خاطر استقبال و اعتراض مردم دوباره روی صحنه نمایش داده شد. نمایش او این بود: ابوسفیان همه کس خود را از دست داده است و محومت در نقشه‌ای بی‌رحمانه، زیدبن حارثه را برای کشتن ابوسفیان ترغیب می‌کند و هدیه و پاداش زید را ازدواج با خواهرش که محرم اوست، معرفی می‌نماید. یعنی محومت برای رسیدن به قدرت، هم فرزندش را به قربانگاه می‌فرستد و هم زنای با محارم را تجویز می‌کند. این نمایشنامه دروغ در دروغ و با تهمتهای بسیار زشت، در قرن هیجدهم یعنی عصر روشنگری به نمایش در می‌آید. ولتر خود درباره محتوای آن می‌نویسد:
داستان این نمایشنامه درباره پارسازاده مرد جوانی(زیدبن حارثه) است که از آن روی که فریفته جزم اندیشی است(پیرو دین اسلام)، پیرمردی(ابوسفیان) را که دوستش می‌دارد به قتل می‌رساند. مرد جوان(زید) که با تصور خدمت به خدا، ندانسته به یک پدرکش(کشتن ابوسفیان) تبدیل می‌شود. حکایت راجع به شیادی(پیامبر اسلام) است که فرمان این قتل را صادر می‌کند و به عنوان پاداش، زنای با محارم(ازدواج زید با زینب خواهرش) را به قاتل(زید) وعده می‌دهد.[37]
متأسفانه فردی که خود را مخالف تحجر و تعصب می‌دانست، به فجیع‌ترین وضع موجود دچار تعصبی غیر‌اخلاقی شده و به یکی از نام‌آورترین مردان خدا این چنین بی‌رحمانه تهمتهایی می‌زند که در تاریخ اثری از آن وجود ندارد. یکی دیگر از آثار مکتوب ضد اسلام در سده هیجدهم رساله مشهور پریدو با نام ماهیت راستین شیادی و تجسم کامل آن در زندگی محومت است که با استقبال فراوانی روبرو شد. مطابق نظر پریدو ادعای دروغین پیامبر اسلام دارای شش ویژگی بود: به امیال نفسانی دامن می‌زند؛ بانیان آن افرادی شرورند؛ در برگیرنده کذب و دوغ است؛ از طریق اغفال و فریبکاری اشاعه می‌یابد؛ استقرار آن تنها با توسل به زور امکان پذیر است؛ تصویر ارائه شده از پیامبر اسلام در قرن هیجدهم میلادی سراسر اهریمن است که سزاوار همه نوع نکوهش همگانی است.[38] اما در قرن هیجدهم آثار مثبت هم وجود دارند: یکی کتاب تاریخ ساراسن­ها اثر سیمون اکلی است که در سال1798 میلادی به چاپ رسید. دیگری مقدمه ترجمه قرآن سیل است که در سال1734 میلادی منتشر گردید. اثر دیگر نمایشنامه لسینگ به نام ناتان خردمند است که از مسلمانان چهره بهتری ارائه کرده است.
حال چنین فردی!(ولتر) مدتها بعد با مطالعه بیشتر به اشتباه خود پی برد و نظراتی میگفت که باعث شده عده ای آنها را به مسلمان شدن وی تعبیر کنند(اسلام از نظر ولتر، ص ۱۲۷، به نقل از “کلیات آثار ولتر” ج ۲۸، ص ۵۴۷٫)
آری دوستان!
این حرفها همیشه بوده این تهمتها همیشه بوده چیز جدیدی نیست که برخی گمان میکنند تازه این مطالب معلوم گشته و به خیالشان مچ پیامبر را گرفته اند!! نه دوستان! اینها بوده.
تبلیغات علیه اسلام بسیار است، افرادی که در غرب مسلمان میشوند ابتدا از مخالفین سرسخت اسلام بوده اند.

فکر کنید در یک جزیره متولد شدید و آدمهای این جزیره همگی آدمخوار هستند شما هم با رسوم و سنت قبیله بزرگ می شوید .کم کم که میگذرد شما از این رسم و رسوم متنفر می شوید و چون در شما یک تحول فکری ایجاد شده تصمیم میگیرید رسوم قبیله خود را تغییر دهید .به نظر شما می توان از همان ابتدا به این قوم آدمخوار بگویید تا اطلاع ثانوی آدم خوری ممنوع .این کار ممکن نیست شما باید کم کم سنت شکنی کنید .در ابتدا می گویید :از این به بعد فقط آدمهای قبیله دشمن را بخوریم نه از قبیله خودمان و دلیلتان این است که کم کم نسل ما منقرض میشود و .....حالا من نظر شخصی خود را می نویسم و چقدر به باور دوستان عزیز نزدیک است بماند . محمد (ص) و عیسی و بودا آدمهای بزرگی بودند که توانستند انقدر تاثیر بر مردمان زمان خود بگذارند .حال محمد(ص) در عصر حجر در بین وحشی ترین مردمان پا به عرصه زندگی می نهد .عربی که سال به سال رنگ حمام نمی بیند و وقتی به صورت قبیله ای حر کت می کند از بوی بدشان انسان دچار تهوع می گردد .عربی که زن را مانند یکی از وسایل زندگی می بیند نه بیشتر . عربی که دخترش را زنده به گور میکند و زنش را انقدر می زند که یا میمرد یا از کار افتاده میشود .محمد (ص) همین که توانست این عرب را آدم کند و ارزش زنان را با روش خودش بالا ببرد و به زن آن زمان قیمت ببخشد تحولی بس عمیق درباره قبایل عرب انجام داده است .سوالی که مطرح است این میباشد که چرا عیسی و محمد(ص) و بودا در زمان زنده بودن خویش کتابی از خود برجای نگذاشتند ؟ یاران اینان بعد از مرگشان کتاب هایی را نوشتند و تبدیل به قانون کردند .این مردان بزرگ آمده بودند تا عشق الهی را در زمان خود بین مردمشان گسترش دهند و عشق الهی را نمی توان تبدیل به قانون کرد آنان آمدند تا مردم متحجر زمان خویش را به سوی محبت و مهربانی و عشق دعوت کنند و چه چیز بزرگتر ازاین .
چرا قرون وسطی اتفاق افتاد ؟چون یه عده اعتقاد داشتن که مردم باید همه از روی کتاب انجیل زندگی کنند و خارج از این کتاب فکر کردن ممنوع بود .اگر قرار بود انسان بدون رجوع به عقل خویش زندگی کند که عیسی و محمد(ص) و بودایی امروز وجود نداشت .آنها با عقل خویش قانونها و باورهای زمان خویش را تغییر دادند و صد البته با گستره عشق الهی .
یک سری قانونها را میشود از روی کتب الهی استناد کرد ولی بعضی از قوانین با زمان و شرایط تغییر میکند .مثلا" ایران به انرژی اتمی و موشک و فناوری نمیتواند بی نیاز باشد در جاییکه همه قدرتهای بزرگ با این علم زورگویی و زور نمایی میکنند یه عده متعصب بگویند : چون در زمان پیامبر با شمشیر می جنگیدیم اکنون هم باید با شمشیر بجنگیم .این حرف همانقدر کوته بینانه است که کم ارزشی به زنان .نابرابری حقوق زنان و مردان .
آگاهی زنان در قرن حاضر قابل مقایسه با ده سال پیش نیست چه برسد به 1400 سال پیش .پیشنهاد میکنم کتاب خانه باید امن باشد که در سایت موجود است را بخوانید و ببینید چه زیبا نوشته است که زنان بهتر است به جای گرفتن مهریه حق طلاق و حقوق دیگری از مرد طلب کنند .
مهریه همین باشد و بس .متاسفانه نمیدانم چرا یاد سند آزادی یک برده افتادم در زمان برده داری .
من به سبکهای نقاشی علاقه مندم و سالها این سبکها رو هر از گاهی خوندم .تا اینکه یکروز به موزه رفتم و از خانم نازنینی که مسئول اون قسمت بود درباره سبک تابلوها توضیح خواستم واصلا" هم نگفتم که کمابیش با بعضی سبکها آشنایی دارم .سبک سورئالیسم و پست مدرن و ...توضیحات این خانم نازنین با رویت تابلوها اثری که در ذهن من برجای گذاشت از خواندن صد کتاب افزونتر بود ؛ چون نقاشیها را دیدم و حس کردم .این مثال رو آوردم تا از مردانی تشکر کنم که جای ما زنان نیستند اما درد مشترکی با ما دارند و رنج ما را حس می کنند .درود بر شما مردان که آزادی زنان را نه سواستفاده آنان بلکه ارزش گذاشتن و احترام نهادن بر آنان می بینید .
بدرود

دوستان تصحیح می کنم کتاب آئین دوستیابی از دیل کارنگی .
البته کتابای آئین زندگی و آئین سخنرانی از دیل کارنگی هم هست که بسیار کتابای خوبی برای مطالعه و ایجاد افکار مثبت است .
بدرود
ازدواج دائم و ازدواج موقت از نظر اسلام
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک