عصیان زده
نویسنده:
محمد جلال داداری
امتیاز دهید
حماسه شهید ستواندوم وظیفه مهندس احمد ترابی فارغالتحصیل دوره اول دانشگاه صنعتی شریف در رشته مهندسی شیمی ۱۳۴۹
از مقدمه:
در سال ۱۳۵۰ زمانی که دوره ۱۸ ماهه خدمت سربازی را با درجه افسر وظیفه در تیپ سه از لشکر ۸۱ زرهی مستقر در پادگان مرزی شهرستان سرپل ذهاب از شهرهای کوچک تابعه استان کرمانشاه میگذراندم، حادثه ای بزرگ اتفاق افتاد که رژیم شاهنشاهی را سخت به لرزه انداخت. عصیان زده کتابی است که بی کم و کاست به شرح آن حادثه تاریخی می پردازد، در پردازش به این داستان پیش از آنکه نویسنده باشم باید بگویم که یک وقایع نگارم. اغلب داستانها و رمانهایی که برگرفته از حوادث تاریخی اندگاه نشانی از خواست و اراده نویسنده در خود دارند و می توان گفت که آمیزه ای از خود حادثه تخیل احساس و چشم اندازهای آرمانی نویسنده است و پرسوناژها همواره به دلخواه نویسنده آراسته می شوند. اما در این کتاب آنچه که اتفاق افتاده به تحریر درآمده است، تنها قهرمان واقعی این داستان افسر وظیفه ای به نام مهندس احمد ترابی فارغ التحصیل دوره اول مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر سابق) در سال ۱۳۴۹ است. افسر وظیفه ای به استواری کوه، به بیقراری دریا، به سادگی خاک، به مهربانی باران، و به خشمناکی رعد. افسر وظیفه ای شجاع، آموزگاری فرزانه، شهیدی بزرگ و انفجاری.
شاید این سوال به ذهن خواننده گرامی برسد که چرا تاکنون این کتاب که برگی از تاریخ این مملکت است به چاپ نرسیده است بی پرده میگویم شاید ولنگاریهای ذاتیم بهترین دلیل باشد و حتماً خواهید پرسید "پس چرا حالا اقدام به چاپ نموده ام؟" باز هم بی پرده می گویم: "جفای روزگار زیرا پیری گریبانم را بسختی گرفته و مجبورم کرده است که نظری گذرا به شمع زندگیم بیفکنم که در حال خاموشی است"، شاید هم نیاز که حاصل نظم نوین جهانی برای مردمان فلک زده جهان سوم می باشد، شاید هم جاودانگی جوانی است که شجاعت را به کمال در خود داشت و جانش را در راه هدفی مقدس نثار نمود و شاید هم... نمی دانم، شاید هم آمیخته ای از همه شایدها باشد، بهر حال امیدوارم کاستیهای آنرا بر من ببخشائید...
بیشتر
از مقدمه:
در سال ۱۳۵۰ زمانی که دوره ۱۸ ماهه خدمت سربازی را با درجه افسر وظیفه در تیپ سه از لشکر ۸۱ زرهی مستقر در پادگان مرزی شهرستان سرپل ذهاب از شهرهای کوچک تابعه استان کرمانشاه میگذراندم، حادثه ای بزرگ اتفاق افتاد که رژیم شاهنشاهی را سخت به لرزه انداخت. عصیان زده کتابی است که بی کم و کاست به شرح آن حادثه تاریخی می پردازد، در پردازش به این داستان پیش از آنکه نویسنده باشم باید بگویم که یک وقایع نگارم. اغلب داستانها و رمانهایی که برگرفته از حوادث تاریخی اندگاه نشانی از خواست و اراده نویسنده در خود دارند و می توان گفت که آمیزه ای از خود حادثه تخیل احساس و چشم اندازهای آرمانی نویسنده است و پرسوناژها همواره به دلخواه نویسنده آراسته می شوند. اما در این کتاب آنچه که اتفاق افتاده به تحریر درآمده است، تنها قهرمان واقعی این داستان افسر وظیفه ای به نام مهندس احمد ترابی فارغ التحصیل دوره اول مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر سابق) در سال ۱۳۴۹ است. افسر وظیفه ای به استواری کوه، به بیقراری دریا، به سادگی خاک، به مهربانی باران، و به خشمناکی رعد. افسر وظیفه ای شجاع، آموزگاری فرزانه، شهیدی بزرگ و انفجاری.
شاید این سوال به ذهن خواننده گرامی برسد که چرا تاکنون این کتاب که برگی از تاریخ این مملکت است به چاپ نرسیده است بی پرده میگویم شاید ولنگاریهای ذاتیم بهترین دلیل باشد و حتماً خواهید پرسید "پس چرا حالا اقدام به چاپ نموده ام؟" باز هم بی پرده می گویم: "جفای روزگار زیرا پیری گریبانم را بسختی گرفته و مجبورم کرده است که نظری گذرا به شمع زندگیم بیفکنم که در حال خاموشی است"، شاید هم نیاز که حاصل نظم نوین جهانی برای مردمان فلک زده جهان سوم می باشد، شاید هم جاودانگی جوانی است که شجاعت را به کمال در خود داشت و جانش را در راه هدفی مقدس نثار نمود و شاید هم... نمی دانم، شاید هم آمیخته ای از همه شایدها باشد، بهر حال امیدوارم کاستیهای آنرا بر من ببخشائید...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عصیان زده