پنجاه سال تاریخ ایران با پان ایرانیستها: آرمان خواهان و آرمان فروشان
نویسنده:
ناصر انقطاع
امتیاز دهید
پیش از خواندن:
خواننده ی ارجمند بی گمان در برگهای این کتاب بجز آنچه که از نامه ها و کتاب ها عیناً نقل شده به واژه هایی مانند سندلی، فلستین، غوته مصطفا، عباد و ...و ... و برمی خوری و با شگفتی می پنداری که یا از لغزش ماشین نویس بوده و یا از بیدانشی نویسنده ریشه گرفته است. ولی آنچه را که خواهی دید و خواهی خواند، با آگاهی نوشته شده است. سندلی یک واژه ی پارسی است که از «سندل+ی» ساخته شده. و «سندل» نام درختی است، که چوبی ارزشمند دارد و «ی» نیز پسوند وابستگی است.
این نام در آغاز در زبان ما «چندل» یا «چندن» بوده است و هنگامی که تازیان به ایران تاختند، چون نمی توانستند بند واژه (حرف) «چ» را بر زبان بیاورند آن را «صندل» گفتند. همانگونه که «چین» را نیز «صین» می گویند و دهها چون این واژه ها بر این پایه نمی توان یک واژه ی پارسی را با بند واژه ی تازی «ص» نوشت.
«غوته» نیز چنین است در زبان پارسی کهن «غوشیدن و غوتیدن» یعنی در درون چیزی فرورفتن و همین واژه ها در پهلوی ساسانی آغوشیدن و آغوتیدن شد که ریشه ی آن «غوت» است. «آغوش» هم ریشه ی «آغوشیدن»، و از همین خانواده است.
تازیان واژه ی «غوت» پارسی را ،گرفته از آن «غوص» و «غواص» را ساختند. با نگرشی به آنچه که آمد، چون واژه ی «غوته» پارسی است نباید آن را با «ط» تازی نوشت. درباره ی واژه ی «حتا و مرتضا و «مصطفا که بجای «حتی مرتضی و مصطفی» بکار برده شده نیز باید گفت که نوشتار پارسی نوشتار تازی نیست که «ی» بنویسند و «الف» بخوانند.
ما ایرانیان باید چیزی را که مینویسیم همانجور بخوانیم، تا هر چه بیشتر «استثناء» ها را از نوشتار خود بزداییم بر این پایه حتی موسی ،عیسی، اسحق، اسمعیل و... را باید «حتاء موسا، عیساء، اسحاق، اسماعیل و...» بنویسیم و بخوانیم.
همینگونه اند واژه های، فلستین، سد، شترنج، تپش، توفان که همه ی آن ها از ریشه ی پارسی هستند و باید آنها را با بند واژه های پارسی نوشت.
بیشتر
خواننده ی ارجمند بی گمان در برگهای این کتاب بجز آنچه که از نامه ها و کتاب ها عیناً نقل شده به واژه هایی مانند سندلی، فلستین، غوته مصطفا، عباد و ...و ... و برمی خوری و با شگفتی می پنداری که یا از لغزش ماشین نویس بوده و یا از بیدانشی نویسنده ریشه گرفته است. ولی آنچه را که خواهی دید و خواهی خواند، با آگاهی نوشته شده است. سندلی یک واژه ی پارسی است که از «سندل+ی» ساخته شده. و «سندل» نام درختی است، که چوبی ارزشمند دارد و «ی» نیز پسوند وابستگی است.
این نام در آغاز در زبان ما «چندل» یا «چندن» بوده است و هنگامی که تازیان به ایران تاختند، چون نمی توانستند بند واژه (حرف) «چ» را بر زبان بیاورند آن را «صندل» گفتند. همانگونه که «چین» را نیز «صین» می گویند و دهها چون این واژه ها بر این پایه نمی توان یک واژه ی پارسی را با بند واژه ی تازی «ص» نوشت.
«غوته» نیز چنین است در زبان پارسی کهن «غوشیدن و غوتیدن» یعنی در درون چیزی فرورفتن و همین واژه ها در پهلوی ساسانی آغوشیدن و آغوتیدن شد که ریشه ی آن «غوت» است. «آغوش» هم ریشه ی «آغوشیدن»، و از همین خانواده است.
تازیان واژه ی «غوت» پارسی را ،گرفته از آن «غوص» و «غواص» را ساختند. با نگرشی به آنچه که آمد، چون واژه ی «غوته» پارسی است نباید آن را با «ط» تازی نوشت. درباره ی واژه ی «حتا و مرتضا و «مصطفا که بجای «حتی مرتضی و مصطفی» بکار برده شده نیز باید گفت که نوشتار پارسی نوشتار تازی نیست که «ی» بنویسند و «الف» بخوانند.
ما ایرانیان باید چیزی را که مینویسیم همانجور بخوانیم، تا هر چه بیشتر «استثناء» ها را از نوشتار خود بزداییم بر این پایه حتی موسی ،عیسی، اسحق، اسمعیل و... را باید «حتاء موسا، عیساء، اسحاق، اسماعیل و...» بنویسیم و بخوانیم.
همینگونه اند واژه های، فلستین، سد، شترنج، تپش، توفان که همه ی آن ها از ریشه ی پارسی هستند و باید آنها را با بند واژه های پارسی نوشت.
آپلود شده توسط:
شازده
1403/04/28
دیدگاههای کتاب الکترونیکی پنجاه سال تاریخ ایران با پان ایرانیستها: آرمان خواهان و آرمان فروشان
البته این نظر کاربر Khamsabadi1359 هست که زحمت کشیدن و امروز ذیل حدود 20 کتاب نوشتند «کتاب خوبی است». دیگه چون خسته شدن این وظیفه رو من به عهده گرفتم.