آناکارنینا
نویسنده:
لئو تولستوی
مترجم:
محمدعلی شیرازی
امتیاز دهید
از متن کتاب:
خانواده های خوشبخت، شبیه یکدیگر می باشند ولی برعکس، خانواده های بدبخت، جز بخود ، بخانواده دیگری شباهت ندارند ..!
بخانواده «اوبلونسکی»، بدبختی غیر مترقبهئی روی داد و آن خانواده را سخت متوحش ساخت که در نتیجه، دوستی و محبت در میان افراد آن خانواده بکینه و دشمنی مبدل گردید. سبب این پیش آمد، آگاهی زوجه «ابلونسکی»، از وجود رابطه نامشروع بین شوهر او و پرستار فرانسوی بود که چند روز پیش او را از خانه بیرون کردند و مشار الیها اظهار داشت که ادامه زندگی با یکچنین شوهر خیانتکاری میسر نیست.
سه روز از این مقدمه گذشت ، مستخدمین خانه تکلیف خود را نمی دانستند، زیرا سه روز تمام خانم خانه در اتاق مانده و آنرا ترک نگفت. شوهر هم روزها را در خارج از خانه بسر می برد و اطفال از هرگونه پرستاری و مواظبت محروم ماندند. پرستار با پیشخدمت باشی یک ودو کرده، نامه ای برای دوست خود نوشت و از وی خواست که کار دیگری برای او پیدا کند، اما آشپز، یک روز پیش خانه را ترک گفته دیگر مراجعت نکرد. و درشکه چی نیز تهدید کرد که خیال دارد دست از کار بکشد. صبح روز سوم، شوهر از خواب بیدار شده خمیازه ای کشید و رویای شیرینی را
که در خواب دیده بود ، بخاطر آورده تبسمی بر لبانش نقش بست ...
بیشتر
خانواده های خوشبخت، شبیه یکدیگر می باشند ولی برعکس، خانواده های بدبخت، جز بخود ، بخانواده دیگری شباهت ندارند ..!
بخانواده «اوبلونسکی»، بدبختی غیر مترقبهئی روی داد و آن خانواده را سخت متوحش ساخت که در نتیجه، دوستی و محبت در میان افراد آن خانواده بکینه و دشمنی مبدل گردید. سبب این پیش آمد، آگاهی زوجه «ابلونسکی»، از وجود رابطه نامشروع بین شوهر او و پرستار فرانسوی بود که چند روز پیش او را از خانه بیرون کردند و مشار الیها اظهار داشت که ادامه زندگی با یکچنین شوهر خیانتکاری میسر نیست.
سه روز از این مقدمه گذشت ، مستخدمین خانه تکلیف خود را نمی دانستند، زیرا سه روز تمام خانم خانه در اتاق مانده و آنرا ترک نگفت. شوهر هم روزها را در خارج از خانه بسر می برد و اطفال از هرگونه پرستاری و مواظبت محروم ماندند. پرستار با پیشخدمت باشی یک ودو کرده، نامه ای برای دوست خود نوشت و از وی خواست که کار دیگری برای او پیدا کند، اما آشپز، یک روز پیش خانه را ترک گفته دیگر مراجعت نکرد. و درشکه چی نیز تهدید کرد که خیال دارد دست از کار بکشد. صبح روز سوم، شوهر از خواب بیدار شده خمیازه ای کشید و رویای شیرینی را
که در خواب دیده بود ، بخاطر آورده تبسمی بر لبانش نقش بست ...
آپلود شده توسط:
محراب
1403/04/11
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آناکارنینا