تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه - جلد ۱
نویسنده:
رضا شعبانی
امتیاز دهید
از مقدمه:
انحطاط سلسله صفوی و تزلزلی که در ارکان قدرت دویست و پنجاه ساله آن پدید آمد، موجب بروز فتنه های بسیار در ایران گردید که نه تنها عاقبت به در هم پیچیده شدن بساط حکومت مرشد زادگان اردبیلی انجامید که بل عرصه آشوب را بسرعت در سرزمینهای پهناور فلات ایران گسترد و به سرجنبانان داخلی و مدعیان خارجی اجازه داد که به بهانه های گوناگون از هر گوشه سر بلند کنند و کوس ادعا بکوبند!
هجوم محمود غلزه و همراهیان عصیانگر و دهشت آفرین او به اصفهان، به واقع آخرین صحنه نمایش مضحکی را که قریب قرنی در پس پردههای حرمسرا به اجرا در می آمد در معرض دید همگان گذاشت و به وضوح نشان داد که ابتذال حکومت و دولت و انحطاط خلقیات مردم شد تا به چه پایه رسیده است.
اگر بتوان بر روی وقایعی که در خلال سالهای ۳۵-۱۱۳۴ ه. ق در اصفهان گذشت نام مقاومت از یکسو و مخاصمت از سوی دیگر نهاد، باید گفته شود که این ایستادگیها، سخت ست بود و آن عداوتها نیز بی مایه مینمود و پیش از این که نام دیگری پذیرد، فی الجمله به تشبئات مذبوحانه غریقانی می مانست که به درماندگی و زبونی خویش واقفند و از روال وقوع حوادث در می یابند که دیر یا زود باید عرصه منازعه را ترک بگویند.
این را باید اعتراف کرد که نه تنها در عمر طولانی ملت ایران که در تاریخ پرماجرای ملل جهان هم کمتر حادثه ای این چنین خفت آور و دردناک و مذلت بار اتفاق افتاده است که شهریاری خود تاج سلطنت از سر برگیرد و به دو دست تقدیم مدعی کوچکی کند...
انحطاط سلسله صفوی و تزلزلی که در ارکان قدرت دویست و پنجاه ساله آن پدید آمد، موجب بروز فتنه های بسیار در ایران گردید که نه تنها عاقبت به در هم پیچیده شدن بساط حکومت مرشد زادگان اردبیلی انجامید که بل عرصه آشوب را بسرعت در سرزمینهای پهناور فلات ایران گسترد و به سرجنبانان داخلی و مدعیان خارجی اجازه داد که به بهانه های گوناگون از هر گوشه سر بلند کنند و کوس ادعا بکوبند!
هجوم محمود غلزه و همراهیان عصیانگر و دهشت آفرین او به اصفهان، به واقع آخرین صحنه نمایش مضحکی را که قریب قرنی در پس پردههای حرمسرا به اجرا در می آمد در معرض دید همگان گذاشت و به وضوح نشان داد که ابتذال حکومت و دولت و انحطاط خلقیات مردم شد تا به چه پایه رسیده است.
اگر بتوان بر روی وقایعی که در خلال سالهای ۳۵-۱۱۳۴ ه. ق در اصفهان گذشت نام مقاومت از یکسو و مخاصمت از سوی دیگر نهاد، باید گفته شود که این ایستادگیها، سخت ست بود و آن عداوتها نیز بی مایه مینمود و پیش از این که نام دیگری پذیرد، فی الجمله به تشبئات مذبوحانه غریقانی می مانست که به درماندگی و زبونی خویش واقفند و از روال وقوع حوادث در می یابند که دیر یا زود باید عرصه منازعه را ترک بگویند.
این را باید اعتراف کرد که نه تنها در عمر طولانی ملت ایران که در تاریخ پرماجرای ملل جهان هم کمتر حادثه ای این چنین خفت آور و دردناک و مذلت بار اتفاق افتاده است که شهریاری خود تاج سلطنت از سر برگیرد و به دو دست تقدیم مدعی کوچکی کند...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه - جلد ۱