ماه در دره نیلوفرها
نویسنده:
طاهر غزال
امتیاز دهید
یکی بود یکی نبود، غیر خدا هیچکی نبود.
در زمان های قدیم، در کشور ایران، پادشاه پیری بود به نام جمشید که تنها یک پسر جوان و دلیر و مهربان داشت به نام قباد. پادشاه و همه درباریان همه مردم، شاهزاده قباد را با تمام دل و جانشان دوست داشتند، چون همه ی خوبی ها در او وجود جمع بود اما با این همه، صورت شاهزاده قباد گاهی آنچنان غمیگین می شد که مردم کم کم لقبش را گذاشتند: "شاهزاده غمگین". چون همه او را دوست داشتند، همه هم می خواستند علت غم او را بدانند. اما او علت این اندوه را به هیچ کس بروز نمی داد و همچنان راز این غم را در سینه خودش نگاه می داشت. وقتی که شاهزاده غمگین بود، دوست داشت روی اسبش بنشیند و به محل خلوتی برود و در تنهایی دنباله فکرهایش را بگیرد و یا دوست داشت اسبش به حال خودش بگذارد تا به هرجا که دلش می خواست برود...
بیشتر
در زمان های قدیم، در کشور ایران، پادشاه پیری بود به نام جمشید که تنها یک پسر جوان و دلیر و مهربان داشت به نام قباد. پادشاه و همه درباریان همه مردم، شاهزاده قباد را با تمام دل و جانشان دوست داشتند، چون همه ی خوبی ها در او وجود جمع بود اما با این همه، صورت شاهزاده قباد گاهی آنچنان غمیگین می شد که مردم کم کم لقبش را گذاشتند: "شاهزاده غمگین". چون همه او را دوست داشتند، همه هم می خواستند علت غم او را بدانند. اما او علت این اندوه را به هیچ کس بروز نمی داد و همچنان راز این غم را در سینه خودش نگاه می داشت. وقتی که شاهزاده غمگین بود، دوست داشت روی اسبش بنشیند و به محل خلوتی برود و در تنهایی دنباله فکرهایش را بگیرد و یا دوست داشت اسبش به حال خودش بگذارد تا به هرجا که دلش می خواست برود...
آپلود شده توسط:
کته کتاب
1403/01/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ماه در دره نیلوفرها