فرشته فاحشه
نویسنده:
افسانه خاکپور
امتیاز دهید
مجموع ۱۰ داستان با عناوین:
ماریکا / هوا چطور بود / رزی در باد / نوشیدن یک قهوه در ملاء عام / آی دزد / جشن تولد / آشنایی / فرشته فاحشه / بیخود و بیجهت
بخشی از داستان ماریکا:
۲ بعد از ظهر هواپیما از فرودگاه فرانکفورت به مقصد لندن بلند میشد. با اینکه اشتیاقی به این سفر نداشتم لیکن یکساعت و ربع زودتر رسیده بودم و در سالن بی در و پیکر فرودگاه پرسه میزدم. عبور مسافرین با بار و چمدان وقتی مرا از جای می پراند که صدایی میگف "sorry". شاید هم تنها مسافری که هیچ اشتیاقی به رسیدن نداشت من بودم. میخواستم این سفر روزها و ماهها طول می کشید یا این چارتر اصلا به مقصد نمی رسید. اما افسوس که فاصله چندانی میان این دو شهر نبود و هواپیما بخواهی نخواهی مرا بزمین میگذاشت. نه کسی در اشتیاق دیدنم میسوخت و نه میلی به ماندن در آن دیار داشتم. آنجا یک خار مو سیاه بودم، اینجا توریستی دمغ و ناخرسند. بلکه میتوانستم خاطرات تلخ فرانکفورت را در خیابانهای شلوغ و بی آفتاب لندن از یاد ببرم. روزهای آخر اجبار بازگشتن عاصیترم میکرد. اجباری که اراده و اختیار از من میگرفت...
بیشتر
ماریکا / هوا چطور بود / رزی در باد / نوشیدن یک قهوه در ملاء عام / آی دزد / جشن تولد / آشنایی / فرشته فاحشه / بیخود و بیجهت
بخشی از داستان ماریکا:
۲ بعد از ظهر هواپیما از فرودگاه فرانکفورت به مقصد لندن بلند میشد. با اینکه اشتیاقی به این سفر نداشتم لیکن یکساعت و ربع زودتر رسیده بودم و در سالن بی در و پیکر فرودگاه پرسه میزدم. عبور مسافرین با بار و چمدان وقتی مرا از جای می پراند که صدایی میگف "sorry". شاید هم تنها مسافری که هیچ اشتیاقی به رسیدن نداشت من بودم. میخواستم این سفر روزها و ماهها طول می کشید یا این چارتر اصلا به مقصد نمی رسید. اما افسوس که فاصله چندانی میان این دو شهر نبود و هواپیما بخواهی نخواهی مرا بزمین میگذاشت. نه کسی در اشتیاق دیدنم میسوخت و نه میلی به ماندن در آن دیار داشتم. آنجا یک خار مو سیاه بودم، اینجا توریستی دمغ و ناخرسند. بلکه میتوانستم خاطرات تلخ فرانکفورت را در خیابانهای شلوغ و بی آفتاب لندن از یاد ببرم. روزهای آخر اجبار بازگشتن عاصیترم میکرد. اجباری که اراده و اختیار از من میگرفت...
آپلود شده توسط:
محراب
1403/05/09
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فرشته فاحشه