اسیر قفقاز
نویسنده:
لئو تولستوی
مترجم:
صادق سرابی
امتیاز دهید
از متن کتاب:
در قفقاز یکی افسر ثروتمندی خدمت می کرد که او را ژیلین می نامیدند. بهنگام خدمت نامه ای از مادر سالخورده اش دریافت نموده که مضمون آن چنین بود: «من پیر شده ام. از خداوند طلب می کنم که قبل از فرا رسیدن مرگ خود، فرزند دلبند و نازنینم را ببینم. پسرم بیا و پس از رویت و تجدید دیدار وداع نموده و مرا بخاک بسپر. سپس تو را بخدا می سپارم. امید دارم که بار دیگر بخدمت شریف خود برگردی و بشغل خویش ادامه دهی. ضمناً من برای تو دختری عاقل و زیبا و معمولی را در نظر گرفته ام اطمینان دارم که مورد پسند تو قرار خواهد گرفت و با او زندگی مشترکی را پی ریزی نمایی».
ژیلین پس از خواندن نامه بفکر فرو رفت و با خود چنین گفت: در واقع مادرم خیلی پیر شده، اگر کمی غفلت ورزم ممکن است دیگر نتوانم از او دیداری نمایم. پس شایسته است هر چه زودتر راهی شده او را ببینم. ضمناً اگر دخترک مورد نظر خوب و هوشمند باشد، چه بهتر که با او ازدواج نمایم. ژیلین پس از آنکه فکرهای خود را کرد، نزد فرمانده هنگ شتافت و مرخصی گرفت و در یک مجلس مهمانی که قسمت اعظم آنرا چهار سطل پر از ودکا تشکیل داده بود از دوستان و آشنایان و یاران وداع نمود. در آن هنگام که ژیلین مرخصی گرفت در قفقاز جنگ بود...
بیشتر
در قفقاز یکی افسر ثروتمندی خدمت می کرد که او را ژیلین می نامیدند. بهنگام خدمت نامه ای از مادر سالخورده اش دریافت نموده که مضمون آن چنین بود: «من پیر شده ام. از خداوند طلب می کنم که قبل از فرا رسیدن مرگ خود، فرزند دلبند و نازنینم را ببینم. پسرم بیا و پس از رویت و تجدید دیدار وداع نموده و مرا بخاک بسپر. سپس تو را بخدا می سپارم. امید دارم که بار دیگر بخدمت شریف خود برگردی و بشغل خویش ادامه دهی. ضمناً من برای تو دختری عاقل و زیبا و معمولی را در نظر گرفته ام اطمینان دارم که مورد پسند تو قرار خواهد گرفت و با او زندگی مشترکی را پی ریزی نمایی».
ژیلین پس از خواندن نامه بفکر فرو رفت و با خود چنین گفت: در واقع مادرم خیلی پیر شده، اگر کمی غفلت ورزم ممکن است دیگر نتوانم از او دیداری نمایم. پس شایسته است هر چه زودتر راهی شده او را ببینم. ضمناً اگر دخترک مورد نظر خوب و هوشمند باشد، چه بهتر که با او ازدواج نمایم. ژیلین پس از آنکه فکرهای خود را کرد، نزد فرمانده هنگ شتافت و مرخصی گرفت و در یک مجلس مهمانی که قسمت اعظم آنرا چهار سطل پر از ودکا تشکیل داده بود از دوستان و آشنایان و یاران وداع نمود. در آن هنگام که ژیلین مرخصی گرفت در قفقاز جنگ بود...
آپلود شده توسط:
Kandooo
1402/12/08
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اسیر قفقاز