داستان خرگوش های فلوپسی
امتیاز دهید
بئاتریکس پاتر عاشق محیطهای روستایی بود و با اینکه در دوران کودکی در خانوادهای اشرافی بزرگ شده بود بیشتر عمرش را در روستا زندگی کرد و نقاشی کشید و حیوانات و گیاهها را مطالعه کرد. کتابهای او یکی از محبوبترین و پرفروشترین کتابهای کودکان در دنیا محسوب میشوند و از شهرتی جهانی برخوردارند. قصههایش علاوه بر اینکه سرگرمی خوبی برای کودکان هستند و تخیل آنها را قلقلک میدهند، خیلی ساده و گاهی فقط در چند جمله، بدون اینکه نصیحت کنند فرق بین خوب بودن و بد بودن را به بچهها یاد میدهند؛ به آنها یاد میدهند وقتی دو نفر به هم بدی کنند هیچ کدامشان برنده نمیشوند، همینطور به آنها یاد میدهند چطور به هم کمک کنند، چطور وقتی اشتباه میکنند معذرت بخواهند، به حرف بزرگترها گوش دهند و خیلی چیزهای دیگر که همهی ما سعی داریم به فرزندان خردسالمان یاد بدهیم.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی داستان خرگوش های فلوپسی
در مورد ایشان 4 نکته به ذهنم می آید
اول آنکه او یک زن بود و در جامعه او در زمان حیاتش نگاه به جایگاه زن به نحوی بود که که کار برای آنان در عرصه اجتماع را سخت میکرد
دوم آنکه او خود تصویر سازی داستان هایش را به عهده داشت که تعداد نویسندگانی که استعداد تصویرگری خوبی داشته باشند کم است
سوم آنکه تخیل ایشان در برقراری ارتباط با طبیعت و حیوانات بسیار زیبا ست و من خودم به شخصه با کار ایشان همذات پنداری میکنم
و چهارم خط فکری خاص او و اراده اش در حفظ طبیعت است که تحسین بر انگیز است
نمیدانم شما معتقد به چه دیدگاه در نقد آثار ادبی و هنری هستید ... که زندگی شخصی یک نویسنده و هنرمند را تا چه اندازه در داوری آثارشان دخالت میدهید ، اما برای من هنر هنرمند و قلم نویسنده رسالتی در پی خود دارد
مطمئنم اگر امروز پاتر زنده بود انیمیشن های خوبی برای ما می ساخت
قصه ی پیتر خرگوشه را بئاتریکس پاتر در سال 1902 منتشر کرد که اولین کتابش بود. این کتاب در اصل نامه هایی بود که پاتر به یکی از دوستان کم سن وسال بیمارش م یفرستاد تا روحیه ی او را بهتر کند. صد سال از آن ماجرا گذشته، اما هنوز قصه ی این خرگوش بازیگوش و پردردسر به بچه های سرتاسر دنیا همان لذتی را می دهد که اولین خوانندگان کتاب حس کردند.
بئاتریکس پاتر همیشه قصه ی خیاط گلوستر را محبوب ترین کتابش می دانست. اصل این قصه، داستانی واقعی از خیاطی بود که تکه پارچه های دوخته نشده ی یک کت را در مغازه اش می گذارد و فردایش می بیند به طرز عجیب و مرموزی لباسش آماده و دوخته شده است. بعدها معلوم می شود که شاگردهای آن خیاط بودند که کمکش کرده بودند، اما در قصه ای که بئاتریکس پاتر برای ما تعریف می کند کسانی که به خیاط کمک کردند چند تا موش قهوه ای کوچولو و ماهر هستند!
بئاتریکس پاتر بیشتر داستان هایش را بر اساس موجودات و مکان های واقعی می نویسد. برای این قصه ی دو موش بد او از ماجراهای دو موش دستآموز خودش به اسم تام شستی و هونکا مونکا، استفاده کرده است. خانه ی عروسکی این قصه هم اسباب بازی خواهرزاده ی ناشرش بوده! این قصه هم ماجرای همین دو موش است که وارد یک خانه ی عروسکی می شوند و چه کارها که نمی کنند.
يك بار ديگه رفتم به كودكي هاي پر از رويا
هزار بار ممنون از شما و از بئاتريس پاتر