رسته‌ها
دروازه های تمدن بزرگ
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 10 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 10 رای
یادداشتی برای خواننده:
این دفتر علاوه بر خاطرات شخصی، رویدادهای تاریخی بیرون از حوزه ی شخصی را هم در بر می گیرد. نوشته ها همه در بستر تاریخی، فرهنگی و اجتماعی زمان خود غوطه ور هستند. در طول و عرض صفحات عکسهای خانوادگی که با نوشتار آن بخش ارتباط دارند خواننده را در زمان و مکان همراه می کنند. عکسهای تاریخی هم رویدادهای تاریخی را از نوشتار به عکس و بالعکس انتقال می دهند.
در بخشهایی از دفتر پانوشتهای کوتاه یا طولانی برای درک رویدادهای تاریخی آن زمان آمده است. ضمن تحقیق برای این نوشتار به سالنامه فرهنگ کرمان که فردی به نام ابولقاسم پورحسینی در سال ۱۳۲۶ - ۱۳۲۵ تهیه و تدوین کرده است برخوردم، که در صفحه ی اول آن چنین آمده است: در امر تعلیم و تربیت عقیده دارم که اگر اساس آموزش و پرورش ما متکی به امر محبت، فضیلت و همکاری باشد بنگاههای تربیتی به نیکوترین وجه میتوانند به خدمت فرهنگی خود ادامه دهند.
دروازه های تمدن بزرگ حاصل فکر و تجربه ی سالیان من است که آرام آرام به نوشتار درآمد، کتاب پرمحتوایی شد و به لطف انتشارات نوگام منتشر شد. این کتاب بخشی از تاریخ شفاهی ما ایرانیان پراکنده در جهان است و من آن را به زنان و مردانی تقدیم میکنم که دل در گرو ایرانی آباد و آزاد دارند اگر از فروش آن به شما، درآمدی به دست آوردم آن را هم در راه آزادی زنان و دخترکانی تقدیم میکنم که موهای رقصان در بادشان لرزه بر اندام قدر قدرتان می افکند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
453
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
elahehj
elahehj
1402/09/08

کتاب‌های مرتبط

مردی که از تاریخ آمد
مردی که از تاریخ آمد
4 امتیاز
از 35 رای
سرگذشت یک سفر
سرگذشت یک سفر
4 امتیاز
از 4 رای
سنگی بر گوری
سنگی بر گوری
4.3 امتیاز
از 72 رای
روزگار و اندیشه ها - جلد ۲
روزگار و اندیشه ها - جلد ۲
4 امتیاز
از 6 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دروازه های تمدن بزرگ

تعداد دیدگاه‌ها:
5
اگر امام راضی به صلح میشد ترکمنچای دگری در تاریخ رقم میخورد
هنوز هزاران کیلومتر از خاک ایران دست عراق بود
اوضاع پریشان حال تر از اکنونِ ایران در آن برهه از زمان، محصولِ سیاستمداران ناکارآزموده و خامی بود که با دیده ی شک و تردید به سازمان‌ها و نهادهای بین المللی و جهانی می نگریستند. آن ها با اطاعت محض از اوامر و نواهیِ فردی به ظاهر ماورائی که ایجاد امّت واحد اسلامی و نابودی اسراییل آرمان اصلی و گفتمان غالبش به حساب می آمد با کش دار کردن جنگی بیهوده، سود سرشاری را به جیب عده ای دلال اسلحه سرازیر و طرح مهار دوجانبه ی آمریکا را که بعدها در دهه نود لو رفت، محقق ساختند. پذیرش صلح در مقطع پیروزی بزرگ خرمشهر و وارد آوردن خسارات حیثیتی و همه جانبه به حزب بعث، با برقراری مجدد عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر توسط ناظران سازمان ملل، می توانست از کشتار و خرابی های وسیع بعدی، جلوگیری نماید.
مهار دوجانبه؟؟!! هنوز امریکا در به در به دنبال راهی برای مهار ایران می گردد و البته عراق در اقمار ایران قرار گرفته. گروه کوچکی که ایران در یمن پرورش داد امروز دردسری شده برای امریکا.
بعد از جنگ غزه و اوکراین، جنگ نزدیک در امریکای جنوبی (علیه گویان) و جنگ در شرق آسیا (علیه تایوان) حلقه مهار امریکا را تنگ تر میکند.
پی نوشت صفحه چهارصد و شش: در خاطرات هاشمی رفسنجانی آمده است که « اولین شب این پیروزی بزرگ به اتفاق آقایان رییس جمهور و نخست وزیر و احمد آقا، خدمت امام رفتیم. راجع به آینده ی جنگ مشورت کردیم. ایشان را خیلی خوشحال دیدیم. فتح خرمشهر امام و همه مردم را بانشاط کرد. ایشان موافق نبودند بحث هایی مطرح شود که باعث تردید رزمندگان و مردم بشود. امام در مورد ادامه جنگ قاطع بودند و اجازه نمی دادند حتی به گونه ای بحث شود که کوچک ترین تردیدی در جامعه و نیروها بروز کند و اهداف جنگ را به گونه ای اعلام می کردند که مردم خودشان را برای جنگ طولانی مدت، آماده کنند. حتی یک بار احمد آقا آمد و گفت که امام مایل اند من در مجلس یا جای دیگر بر مسئله ی الویت جنگ با عراق تاکید کنم. گویا به امام خبر داده بودند که بعد از عقب نشینی صدام از برخی مناطق جنگی و اقدامات گسترده ای که برای کشاندن ایران به پای میز مذاکره ی صلح، انجام شده و می شود، بسیاری از مردم و نیروهای رزمنده از شور و حال قبلی افتاده اند و ایشان نگران بودند که مبادا این وضعیت تداوم یابد و باعث سستی شود. به هر حال در دیدارهایی که با ایشان داشتیم کوچک ترین نرمشی از امام ندیدم. حرفشان این بود که تفکر پایان جنگ در این مقطع غلط است و می گفتند باید جنگ را ادامه دهیم. نظرشان این بود که ایران بر عراق پیروز می شود و امیدوار بودند مسئله ی عراق هم به نفع مردم آن کشور حل شود.
صفحه چهارصد و پنج: بازپس گرفتن خرمشهر با فداکاری نیروهای ایرانی و نمایش چکمه ای به جامانده از سرباز عراقیِ در حال فرار، سران کشورهای عرب را که تا آن زمان از صدام حمایت می کردند، به تکاپو انداخت تا با ایران معامله کنند و با پرداخت میلیاردها دلار خسارت به ایران، موضوع را فیصله دهند. آن ها و ما مردم ایران اما غافل از آن بودیم که آیت الله خمینی سودایی دیگر در سر دارد.
شادی پایان جنگ و بازگشت هزاران جوان که در جبهه ها بودند و دشمن را با شجاعت به عقب رانده بودند، به زودی به ناامیدی تاسف باری مبدل شد. آیت الله خمینی پایان جنگ را آغازی برای پیشبرد اهداف جاه طلبانه ی خود دید و نه مصلحت ایران و با یک فرمان به ادامه ی جنگ، خاک بر سر همه ی آرزوهای مردمی ریخت که فکر می کردند، زندگی روال عادی اش را باز خواهد یافت. در باره اینکه چرا آیت الله خمینی فرمان ادامه جنگ و اشغال عراق را با شعار رفتن به قدس، یعنی جنگ با اسراییل، صادر کرد گمانه زنی و روایات بسیاری وجود دارد، اما واقعیت دردناک آن بود که ایران صلح با عراق را نپذیرفت، پیشنهاد پرداخت غرامت از سوی کشورهای عرب را نپذیرفت و به حملات تهاجمی ای روی آورد که سرنوشت همه ی ما را به گونه ای دیگر ورق زد.
دروازه های تمدن بزرگ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک