قطارهای تحت حفاظت شدید
نویسنده:
بهومیل هرابال
مترجم:
مهدی نمازیان
امتیاز دهید
سال پایانی جنگ جهانی دوم است و ارتش نازی در حال شکست خوردن. راوی جوان داستان و مامور ایستگاه کوچک راه آهن در چکسلواکی، از یک سو درگیر مسائل عاطفی است و از سوی دیگر در تلاش است تا با طرح نقشه ای، قطارهای ویژه ارتش نازی را که در تلاش برای رساندن مهمات به جبهه جنگ علیه شوروی هستند، از پیشروی بازدارد. بهومیل هرابال که به گفته میلان کوندرا نویسنده شهیر چک، بهترین نویسنده آن کشور است در این کتاب، تصویری بدیع از زشتیهای جنگ را روایت میکند. فیلم قطارهای تحت حفاظت شدید نیز به کارگردانی یرژی منتسل که اقتباسی از همین رمان است در چهلمین دوره جوایز اسکار در ۱۹۶۷، جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان را دریافت کرد.
برگرفته از متن کتاب:
امسال سال ۱۹۴۵ به تازگی سیطره آلمانیها بر آسمان شهر کوچکمان تمام شده است. در واقع سیطره آنها بر کل منطقه به پایان رسیده و شرشان از کشور کم شده است. بمب افکنهایشان راههای ارتباطی را چنان منهدم کرده است که قطار صبح، ظهر حرکت میکند، قطار ظهر، غروب و قطار عصر پاسی از شب و شاید، به اتفاق قطار عصر سر وقت و طبق جدول زمان بندی به ایستگاه برسد که به دلیل تاخیر چهار ساعته قطار مسافربری است. پریروز، در آسمان شهر، هواپیمای جنگنده ما پس از شلیک به جنگنده ای آلمانی، یکی از بالهایش را از جا کند و سپس بدنه هواپیما آتش گرفت و در میان زمینهای اطراف سقوط کرد تنها بازمانده هواپیما مشتی پیچ و مهره بود که بر میدان ریخت و سرِ چند زن را سوراخ کرد، اما بال هواپیما همچنان بر فراز شهر شناور بود و پیش چشم انبوه شاهدان، به سرعت و با صدایی مهیب به سوی میدان فرود می آمد. هنگامی که سایه بال بر میدان افتاده بود مشتریان هر دو رستوران واقع در آنجا، بیرون پریدند...
بیشتر
برگرفته از متن کتاب:
امسال سال ۱۹۴۵ به تازگی سیطره آلمانیها بر آسمان شهر کوچکمان تمام شده است. در واقع سیطره آنها بر کل منطقه به پایان رسیده و شرشان از کشور کم شده است. بمب افکنهایشان راههای ارتباطی را چنان منهدم کرده است که قطار صبح، ظهر حرکت میکند، قطار ظهر، غروب و قطار عصر پاسی از شب و شاید، به اتفاق قطار عصر سر وقت و طبق جدول زمان بندی به ایستگاه برسد که به دلیل تاخیر چهار ساعته قطار مسافربری است. پریروز، در آسمان شهر، هواپیمای جنگنده ما پس از شلیک به جنگنده ای آلمانی، یکی از بالهایش را از جا کند و سپس بدنه هواپیما آتش گرفت و در میان زمینهای اطراف سقوط کرد تنها بازمانده هواپیما مشتی پیچ و مهره بود که بر میدان ریخت و سرِ چند زن را سوراخ کرد، اما بال هواپیما همچنان بر فراز شهر شناور بود و پیش چشم انبوه شاهدان، به سرعت و با صدایی مهیب به سوی میدان فرود می آمد. هنگامی که سایه بال بر میدان افتاده بود مشتریان هر دو رستوران واقع در آنجا، بیرون پریدند...
آپلود شده توسط:
elahehj
1402/07/20
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قطارهای تحت حفاظت شدید