زندیق زند یا کاتب خوانی در چهارده روایت
نویسنده:
یوسف شیروانی
امتیاز دهید
داستانِ "زندیق زند" سفری در تاریخ است که علیرغم شروع آن از دوران معاصر و اشاراتی به دوران افشاریه و قاجار، تکیه بیشتر آن بر دوران زندیه و چگونگی قتل لطفعلیخان زند است. همچنین محاصره شهرها، کشتارها و قحطی های غریبی که بر شهرهایی نظیر اصفهان بعد از محاصره افغان ها و کرمان بعد از محاصره آقامحمد خان قاجار حادث می گردد، در این داستان روایت می شوند.
پشت جلد:
و امروز در شهر دیگر گوشت هیچ زبان بسته ای برای خوردن نمانده و هیچ گربه ای مرنو نمی کشد و هیچ کس جرئت مردن در کوی و برزن و در خانه ندارد. از ترس آنکه لاشه اش خوراک دیگران با اهل خانه بشود. بر زمین خاکه اره ای نمانده که مثل مانده بهشتی به داخل شکم بی ایمان سرازیر نشده باشد یا دلو چاهی که خیس نخورده باشد و مردم گرسنه کرمان آن را به نیش نکشیده باشند. سیم «مشتاق» طناب داری شد به گردن اهالی کرمان و در تل خر فروشان. دیگر خری نماند نه برای فروختن که برای خوردن. در کوچه های کرمان هنوز نوای سه تار مشتاق به گوش میرسد و نوای خواندن قرآنش روی پله های مسجد جامع مشتاق علی شاه مینواخت با سیمی که خود به سه تار افزوده بود و نوای برآمده از انگشتانش و صدای خواندن قرآنش جادر می کرد، و در کوچه های کرمان، دهان به دهان می چرخید که مشتاق، قرآن را با نوای سه تار میخواند. در مجالس و در مسجد جامع به گوشه ای می خزید، اما فقیه و حاکم شرع تحمل حضورش را نداشت و تا مشتاق نشسته بر گوشه سفره بود لب به غذا نمی زدند.
بیشتر
پشت جلد:
و امروز در شهر دیگر گوشت هیچ زبان بسته ای برای خوردن نمانده و هیچ گربه ای مرنو نمی کشد و هیچ کس جرئت مردن در کوی و برزن و در خانه ندارد. از ترس آنکه لاشه اش خوراک دیگران با اهل خانه بشود. بر زمین خاکه اره ای نمانده که مثل مانده بهشتی به داخل شکم بی ایمان سرازیر نشده باشد یا دلو چاهی که خیس نخورده باشد و مردم گرسنه کرمان آن را به نیش نکشیده باشند. سیم «مشتاق» طناب داری شد به گردن اهالی کرمان و در تل خر فروشان. دیگر خری نماند نه برای فروختن که برای خوردن. در کوچه های کرمان هنوز نوای سه تار مشتاق به گوش میرسد و نوای خواندن قرآنش روی پله های مسجد جامع مشتاق علی شاه مینواخت با سیمی که خود به سه تار افزوده بود و نوای برآمده از انگشتانش و صدای خواندن قرآنش جادر می کرد، و در کوچه های کرمان، دهان به دهان می چرخید که مشتاق، قرآن را با نوای سه تار میخواند. در مجالس و در مسجد جامع به گوشه ای می خزید، اما فقیه و حاکم شرع تحمل حضورش را نداشت و تا مشتاق نشسته بر گوشه سفره بود لب به غذا نمی زدند.
آپلود شده توسط:
elahehj
1402/08/18
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زندیق زند یا کاتب خوانی در چهارده روایت