رسته‌ها
بیالوا
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 3 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 3 رای
برشی از کتاب:
جاده این وقت سال خلوت است. فیات هاچ بک فرزاد پیچ و خم جاده را گرفته و جلو می رود. من بی هدف نگاه می چرخانم به اطراف. دیشب به چه فکر می کردم؟ درست نمیدانم مدتهاست که شروع شده و ذهنم درگیر است. جوری که انگار یک هو از بیست و پنج سال قبل پرت شده ام به اکنون و میخواهم بدانم که این بیست و پنج سال زندگی ام را کجا گم کرده ام. همیشه هم مثل سراسر این سالها تکه پاره های آن را مثل تکه های پازلی کنار هم می چینم و خراب میکنم. و دوباره انگار سرنخی از گوشه ای سر بر می آورد و من از نو می چینمشان. همیشه توی ویرانی ها دنبال چیزی می گردم. چیزی که نمیدانم چیست. دیشب باز فکرم مشغول گذشته بود که صدای زنگ تلفن مرا از جا گند. ناخنگیر را انداختم روی صندلی و دویدم به سمت تلفن. انگار تاریکی و سکوت پذیرایی به پریشانی ام دامن زده بود. وقتی گوشی را برداشتم و صدای مامان را شنیدم بی هوا ترسیدم. به ساعت نگاه کردم. کمی از یازده شب گذشته بود. بیشتر وقتها با این تلفن های بی موقع قلبم به تپش می افتد، طوری که صدای ضربان آن را به خوبی میشنوم. از کی این طور شده ام، نمیدانم...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
256
آپلود شده توسط:
elahehj
elahehj
1402/07/29

کتاب‌های مرتبط

توپ
توپ
4.5 امتیاز
از 46 رای
بحر طویل های هدهد میرزا
بحر طویل های هدهد میرزا
4.7 امتیاز
از 60 رای
خانه های شهر ری
خانه های شهر ری
4.2 امتیاز
از 71 رای
میم...نون
میم...نون
3.6 امتیاز
از 15 رای
شمس و طغرا
شمس و طغرا
4.6 امتیاز
از 46 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی بیالوا

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
بیالوا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک