رسته‌ها
طعم دانه سیب
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 2 رای
امتیاز دهید
5 / 3.5
با 2 رای
سرآغاز داستان:
خاله آنا در سن شانزده سالگی به مرض ذات الریه که ناشی از قلبی‌شکسته بود، از‌دنیا رفت. البته این که در آن زمان هنوز پینی‌سیلین‌کشف نشده بود، هم در مردنش نقش اساسی داشت. وقتی که برتا خواهر کوچکتر در آن غروب مرداد ماه پس از شنیدن خبر مرگ آنا گریه‌کنان به باغ دوید، دید، همزمان با آخرین خس خسی که از گلوی آنا بیرون آمد تمام یوهانسبرهای قرمز سفید شدند. باغی بزرگ بود و بوته‌های سالمند یوهانسبر زیر بار آن همه میوه که مدتها از زمان چیدنشان گذشته بود خم شده بودند. اما به دلیل بیماری آنا هیچکس به فکر میوه ها نبود. مادر‌بزرگ بارها برایم قصه های آن دوران و کشف یوهانسبرهای عزادار را تعریف کرده بود‌. از آن‌وقت به بعد در باغ مادر‌بزرگ فقط یوهانسبر سفید و سیاه رشد می کرد و همه تلاشها برای بازگرداندن رنگ قرمز به این میوه اثر نداشت. کسی هم زیاد از این بابت دلخور نبود. سفیدها هم تقریبا به اندازه ی‌قرمزها شیرین بودند و هنگام پختن ژله پیشبند را آلوده نمی کردند. ژله هایی که با شفافیتی اسرار‌آمیز می درخشیدند. مادر‌بزرگ اسمشان را گذاشته بود «کنسرو اشک» و هنوز هم در قفسه های زیرزمین می شد شیشه های کوچک و بزرگ ژله ی یوهانسبر سال ۱۹۸۱ را پیدا کرد...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
248
آپلود شده توسط:
HeadBook
HeadBook
1403/02/15

کتاب‌های مرتبط

کیک عروسی
کیک عروسی
4.8 امتیاز
از 4 رای
مسخ
مسخ
4.8 امتیاز
از 10 رای
گرگ بیابان
گرگ بیابان
4.2 امتیاز
از 12 رای
سقراط مجروح
سقراط مجروح
3.9 امتیاز
از 7 رای
دمیان
دمیان
4.3 امتیاز
از 13 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی طعم دانه سیب

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
طعم دانه سیب
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک