رسته‌ها
شهر سوخته
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 8 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 8 رای
بخشی از متن کتاب:
اینجا شهر سوخته است مردمان این شهر را سوزانده‌اند، می‌دانی آنان خود خویشتن را سوزاندند، آری در آن روزگارانی که ندایی زمین و آسمان را درنوردید آنان مسکوت ماندند و از آن تبعیت کردند، آخر از دیربازی آنان را آموخته بودند بدین خاموشی حال که ندای دردآلود خشم از خیابان‌ها به گوش می‌رسد، حال که رنج را فدیه به مردم می‌دهند، حال که این بیداد داد آنان شده است حال آنچه به طول این سالیان کاشتند را درو می‌کنند این بذر همان دورترها است همان دانه از نفرت که به دل اینان کاشتند را امروز بارور می‌بینند دلم با هوای آلوده اینان نیست، دلم از روزگار اینان دور و سالیان است که از آنان دورمانده‌ام مرا با هوای آنان چه کار اینان انقلاب را به آیین انقلاب به پیش بردند، تنها هدف غایی در برابر همان انقلاب بود، چیزی فراتر از آن را استدعا نکردند آری اینان استدعا کردند، حق خویش را اداعه کردند، بر آسمان چنگ زدند و بر خاک نشستند تا آنچه آرزو دارند را از والاتری فدیه گیرند، اینان حق را از آن محقان دیدند و در تمنای آن به خاک نشستند شهرم سوخته است، بر دیوارهایش نقش خون رنگ بسته و هیچ از آزادی به میدان آن نیست حال مدام می‌بافند، میدان اسارت را میدان آزادی نام می‌نهند، به واژگان می‌آویزند و در تمنای آزادی دل در گروی کلمات بسته‌اند ما را با اینان چه کار، ما را با آزادی اینان چه کار؟
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
115
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Nima.shahsavari
Nima.shahsavari
1402/05/16

کتاب‌های مرتبط

آندریا جعفر کاپالدی
آندریا جعفر کاپالدی
4.2 امتیاز
از 6 رای
تسخیر
تسخیر
4.7 امتیاز
از 7 رای
ناجی
ناجی
4.7 امتیاز
از 6 رای
مرداب
مرداب
4.5 امتیاز
از 8 رای
دارالمجانین
دارالمجانین
4.4 امتیاز
از 7 رای
دوران
دوران
4.1 امتیاز
از 7 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی شهر سوخته

تعداد دیدگاه‌ها:
2
براستی منظور از آزادی، چیست؟ آزادی برای روشنفکر ایران خلاصه شده در الکل، برهنگی، قمار و فاحشه خانه است. البته روشنفکران پیشرفته تر، آزادی سقط جنین و قوم لوط و نظایر آن را هم افتخار می دانند.
در همین مملکت و سایتها و روزنامه و حتی گوشه آزاد خیابانهایش، همه نوع متن و کتاب و نشریه علیه حکومت منتشر می کنند و باز هم فریاد می زنند آزادی نیست!!
چقدر رقت آور و ترحم برانگیز هستی آقای نیما شهسواری.
لیاقت تو همان سرپاس مختاری ها و امیر احمدی ها، تهرانی ها، نصیری ها و ساواک ها هستند که حتی کیف دانش آموزان را کاوش کنند مبادا کتابی از شریعتی در آن باشد..
عجب! این چیزها که تو خلوت هم‌کیشان تو پیدا میشه. چند تا از این نشریه ها و کتاب ها رو نام ببر ببینیم چی هستن، مزدور!
شهر سوخته
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک