جهانی که من می شناسم
نویسنده:
برتراند راسل
مترجم:
روح الله عباسی
امتیاز دهید
مقدمه: دکتر محسن هشترودی
راسل نمونه بارز یک انسان سرگردان غربی است. او در دامان سرمایه داری غرب پرورش یافته و از طبقات مرفه جامعه بود، ولی از عملکرد آنها نفرت داشت از این رو به طرفداری از سوسیالیسم روسیه پرداخت، ولی بعد از مدتی به این نکته پی برد که روش آنان نیز مثل سرمایه داری غرب، ناموفق و شکست خورده است. مسیحیت هم برای او جذابیتی نداشت. راسل مدتی به چین رفت و به زندگی مردم آسیا علاقه مند شد، اما سرگردانی رهایش نکرد. وی هیچ گونه اعتقادی به سوسیالیسم، سرمایه داری، نژاد سفید و تمدن غرب را در وجود خود حس نمی کرد. برتراند راسل در دوم فوریه ۱۹۷۰ در (Penrhyndeudraeth)، واقع در «ویلز» درگذشت. کتاب جهانی که میشناسم یکی از کتابهای اوست که در این موضوع سخن میگوید و نظریات خود را درباره موضوعات فوق بازگو میکند.
راسل نمونه بارز یک انسان سرگردان غربی است. او در دامان سرمایه داری غرب پرورش یافته و از طبقات مرفه جامعه بود، ولی از عملکرد آنها نفرت داشت از این رو به طرفداری از سوسیالیسم روسیه پرداخت، ولی بعد از مدتی به این نکته پی برد که روش آنان نیز مثل سرمایه داری غرب، ناموفق و شکست خورده است. مسیحیت هم برای او جذابیتی نداشت. راسل مدتی به چین رفت و به زندگی مردم آسیا علاقه مند شد، اما سرگردانی رهایش نکرد. وی هیچ گونه اعتقادی به سوسیالیسم، سرمایه داری، نژاد سفید و تمدن غرب را در وجود خود حس نمی کرد. برتراند راسل در دوم فوریه ۱۹۷۰ در (Penrhyndeudraeth)، واقع در «ویلز» درگذشت. کتاب جهانی که میشناسم یکی از کتابهای اوست که در این موضوع سخن میگوید و نظریات خود را درباره موضوعات فوق بازگو میکند.
آپلود شده توسط:
f@rh@d
1387/04/23
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جهانی که من می شناسم
گاهی میشود که نرم تر باهم اندیشه کرد
وچه جالب است اگر اینگونه باشد
جناب طاهری مشکل اینجاست که عده ای سالها به نام دین و اسلام این حرف را در گوش ما خوانده و برایمان دیکته کرده اند که هرچه غرب و شرق میگویند را نشنیده و
نسنجیده غلط بدانیم و رد کنیم و دور ببندازیم در حالی که اسلام دین شنیدن است و قضاوت کردن "قَوْله تَعَالَى : فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ"
و دین نگریستن به گفته و نه گوینده آن "قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ :اُنظُر إلى ما قالَ و لاتَنظُر إلى مَن قالَ" و دینی که بدنبال حکمت است ولو از دست مشرکین "قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ خُذُوا الْحِکمَةَ وَ لَوْ مِنَ المُشرِکینَ"
و دین مباحثه و مجادله ی نیکو "قَوْله تَعَالَى : ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ" و دینی که عقل را راهنمای مومن میداند "قال الصادق العقلُ دَلیلُ المُؤمِنِ"
و دینی که تفکر را برتر از عبادت میداند" قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ: تفکرُ ساعةٍ افضل من عبادة سبعین سنةٍ "و دینی که دانش و حکمت را گمشده ی مومن میشمارد " قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ الحکمة ضالة المؤمن"
لذا اگر نگاهتان اسلامی است و بدنبال حق هستید بر چسب زدن به عقاید را رها کنید و با نگاه منطقی , علمی و استدلالی مسائل را نقد و تحلیل کنید
دوستان ایرانی و هموطنان عزیزمن؛ خوب میهمان نوازی کردید و خوب چند نفری برسرم ریختید و تا می توانستید ناجوانمردانه مرا زدید و کوبیدید و هر حرفی را که تابحال نزده بودید بر من روا داشتید! واقعا ممنونم از این حسن خطاب و کمال فروتنی و گذشت و برادری و میهمان نوازی شما!!
اما اشکالی ندارد از این نوع نوازشهای ملایم و مهربانانه کم ندیده ایم و کم آماج حمله ی این و آن نشده ایم ؛ به هرحال اگر کسی مثل خیلی ها ماشینی و یکجور و قاب شده فکر نکند و حرف نزند و جسور هم باشد و پای حرفش هم بایستد او را خواهند زد و از تکفیر و تحقیر و تحدید تا توهین و تهمت و تهدید در امان نخواهد بود و من پناهی جز خدای بزرگ خویش و امیدی جز به او به چیزی و کسی ندارم و از تنها ماندن در جبهه ی حق، ترسی بر خود روا نمیدارم و بقول سیدشهیدان اهل قلم: هرکسی را لیله القدری است و ناچار از انتخاب!!و این یک انتخاب آگاهانه تا مرز جان دادن است.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اگر حرفی زدم که باعث رنجش کسی شد و یا احیانا سوءتفاهمی پیش آمد بر من ببخشایید و غمی به دل نگیرید و از سر بزرگی و متانت خود بر ما منت نهاده و چشم پوشی کنید که دنیا آنقدر بزرگ نیست که کسی بخواهد در آن پنهان شود و البته روزی همدیگر را به ناچار خواهیم دید و در دادگاه الهی از ذره ای خیر یره تا ذره ای شر یره مواخذه و بازخواست میشویم و هیچکس را راه فراری نیست جز آنکه هرکسی انا لله است و جز این راهی نیست و لاجرم و انا الیه راجعون میشویم و در محضری بزرگ به گردهمایی بسیار عظیم نائل خواهیم شد و آنچه بکارمان خواهد آمد و مایه سربلندی و یا سرافکندگی خواهد شد نه حرفها و حرف زدنها بلکه عملها و عملکردها خواهد بود و وای به روزی که با انبانی خالی بر سر و کوله باری سنگین از هیچ! بیدار شویم و در صحرای قیامت یکه و تنها به جستجوی گمشده ای باشیم که دیگر هیچوقت آنرا نخواهیم یافت!!!
پس حلال کنید تا حلال شوید. و این آخرین پست من خواهد بود و زین پس سکوت میکنم همانگونه که عمری سکوت کرده ام و اما این بار سکوتم به عمق مرگی خواهد بود که هیچکس فراسوی آنرا درنیافته و نخواهد دریابید و این آخرین منزلگاه ماست؛آری مرگ آخرین منزلگاه ماست. و کیست که مرگ را از خود دور کند و یا عمر رفته را به پیش باز گرداند ؛ هیچکس!
از خدا چه میخواهید؟! من آنرا برایتان مسئلت دارم، اما اگر خود بخواهم چیزی بر شما مسئلت کنم نهایتش را می طلبم؛ آری من خدا را برایتان مسئلت دارم و شما را به دستان قدرتمند او میسپارم.
بدرود برادران و هموطنان و دوستان عزیز من.
1-دوست عزیز بحث کردن با افرادی که بر اساس ایدئولوژی بحث می کنند نه بر اساس مباحث علمی کاری بیهوده می باشد!
2-پس با ادامه دادن کار خوردن در بحث کردن شان خود را پایین نیاورید!
----------------------------------------
1-مسئله این نیست که این بحث بیهوده ای است مسئله اینست که عده ای گمان میکنند ارزش علم نهایت ارزشهاست ولی ایدئولوژی مخالف علم است!حقیقتا بنده حتی در حد یک جمله بحث علمی از شما ندیدم جز اینکه فقط گفته های دیگران را عینا همانجور بر من دیکته کرده بودید! دقیقا کجای حرفهای شما علمی بود که داعیه ی آنرا دارید؟!! بنده که خیلی به علم ارزش قائلم ولی نه هرعلمی و نه هر شبه علمی! آیا اساسا بمب هسته ای که عملا و فی حد ذاته با روش علمی ساخته شده است مقدس است؟!! یا درست دشمن آدمی است؟! و اگر کسی همچون من؛ این دستاورد علمی را زیرسوال ببرم و به نقد بکشم آیا با علم به جنگ برخاسته ام و یا بمب هسته ای برخاسته از علم بشری را به نقد کشیده ام؟! کدام؟!!می بینم که شما عملا حرفی برای انتقادهای بنده ندارید و جز اینکه مرا تکفیر و تحقیر و تهدید میکنید(درست مثل آمریکای خودبزرگ بین متکبر!) سخن دیگری بر لب نمی رانید!! اول بحث فلسفه بود بعد شد توسل و دخیل بعد شد مبحث علمی و آخر هم گریز به ایدئولوژی! حال میخواهم بدانم اینبار چه موضوعی را برای انحراف از بحث پیش خواهید کشید؟!!
2-واقعا اینطور نظر دادن ولی هیچ نگفتن! بعد هم شان خود را بالاتر از دیگران دانستن مشخص میکند که واقعا چه جایگاه علمی و تواضعی از خود نشان میدهید؟!!
1-مسئله این نیست که این بحث بیهوده ای است مسئله اینست که عده ای گمان میکنند ارزش علم نهایت ارزشهاست ولی ایدئولوژی مخالف علم است!حقیقتا بنده حتی در حد یک جمله بحث علمی از شما ندیدم جز اینکه فقط گفته های دیگران را عینا همانجور بر من دیکته کرده بودید! دقیقا کجای حرفهای شما علمی بود که داعیه ی آنرا دارید؟!! بنده که خیلی به علم ارزش قائلم ولی نه هرعلمی و نه هر شبه علمی! آیا اساسا بمب هسته ای که عملا و فی حد ذاته با روش علمی ساخته شده است مقدس است؟!! یا درست دشمن آدمی است؟! و اگر کسی همچون من؛ این دستاورد علمی را زیرسوال ببرم و به نقد بکشم آیا با علم به جنگ برخاسته ام و یا بمب هسته ای برخاسته از علم بشری را به نقد کشیده ام؟! کدام؟!!می بینم که شما عملا حرفی برای انتقادهای بنده ندارید و جز اینکه مرا تکفیر و تحقیر و تهدید میکنید(درست مثل آمریکای خودبزرگ بین متکبر!) سخن دیگری بر لب نمی رانید!! اول بحث فلسفه بود بعد شد توسل و دخیل بعد شد مبحث علمی و آخر هم گریز به ایدئولوژی! حال میخواهم بدانم اینبار چه موضوعی را برای انحراف از بحث پیش خواهید کشید؟!!
2-واقعا اینطور نظر دادن ولی هیچ نگفتن! بعد هم شان خود را بالاتر از دیگران دانستن مشخص میکند که واقعا چه جایگاه علمی و تواضعی از خود نشان میدهید؟!!
3- کسی که با فلسفه بافی مضحک خود سعی دارد حسن عباسی را پروفسور معرفی کند!!!
4- ایشان از شاگردان حسن عباسی ای می باشد!!! .[/quote]
-----------------------------------------------------
3-جالب است که شما برای دومین در جواب بنده گفته اید" فلسفه بافی میکند"!!! یعنی خود نیز واقفید که آنچه بافتنی است فلسفه است!!! و بعد برای چندمین بار تهمت میزنید که فلانی میخواهد حسن عباسی را پروفسور معرفی کند!! ودرضمن "متوسل" به دروغ هم شده اید چون بنده از شاگردان ایشان نیستم!!! درحالیکه این جز تهمت و حرف خام چیزی نیست. بنده ابدا نه خواسته ام و نه میخواهم ایشان را پروفسور معرفی کنم! ونه از شاگردانش هستم. و نه اصلا از ابتدای حرفم نامی از ایشان برده ام و هرآنچه گفته ام مربوط به خودم است نه اینکه حرفهای ایشان یا باورهای او را دیکته کنم که این نیز خود تهمتی دیگر است که شما چون با ایشان زاویه دارید و یا بعضا نسبت به ایشان عقده های فروخورده از هرفرصتی استفاده میکنید و او را مورد هجوم قرار میدهید!!(اما این عقده ها از وجود شما برنخواسته!) لااقل دوکلام حرف از خودتان بگوئید تا باور کنیم شما هم چیزی میدانید و دارای استقلال فکری و مراتب والای علمی هستید!!!
4-بازهم میگویم شما بشدت اهل قضاوت هستید و این نیز خود ناشی از این است که در پس ذهن خود کلمات و جملات و تفکرات و اندیشه های اجنبی و از نوع غربیزاسیون خوابیده و خودبخود شما را بسمت قضاوت سوق میدهد. چرا؟ چون شما وقتی ابراز عقیده و یا نظر میکنید در واقع این شما نیستید که چیزی بیان میکنید به عبارتی همان آدمهایی که در ذهن شما خوابیده اند همانها برای شما تصمیم میگیرند و فکر میکنند و حرف میزنند! در حقیقت معیار و شاخص تفکر شما از ریشه ی خودتان نیست ؛ شما تبدیل به تریبون شده اید و چون آدم غربی ضد ایدئولوژی(بخوانید ضد دین و ارزش و معنویت) است و غیر از علم مادی را ذاتا و مطلقا قبول ندارد به همین خاطر وقتی کسی بی توجه و بدون الگوی فکر خاص و مشخص و بدون ارزیابی و میزان، فقط و فقط کتب آنها را میخواند همانها فکر شخص را ایجاد میکنند و باورها و افکار او را سازمان و شکل میدهند و اینچنین است که اگر کسی مثل بنده در رد و یا تضاد فلسفه مطلبی بگویم ناخودآگاه سنوسورهای دفاعی شما فعال گشته و بجای آن اشخاص دفاع میکنند و این چنین است که یک آدمی که مثلا ریشه ای ایرانی با فرهنگ و تمدن و سنتها و عقیده و باورهای خاص خودش وجامعه اش را دارد درهمان حال که ایرانی است اما غربی می اندیشد!!
غربی فکر میکند و می نویسد و دم میزند و در واقع الینه ی آدم غربی است یعنی این دهانش را تکان میدهد ولی در واقع حرفش برای خودش نیست از خودش نیست از متن جامعه و فرهنگ خودش نیست و درست مثل ضبط صوتی است که هرچه خوانده و فهمیده همان را با همان معیار و با همان عقیده بیان میکند بی آنکه بداند و یا بفهمد که اصلا این حرف معنایش چیست و یا از کجا و با چه هدفی تولید شده است و به مغز و جان او رسوخ کرده و این چنین است که آدمی مسخ و از یک حالت برتر به حالتی پست تر تبدیل میشود و قدرت تفکرش و اندیشه اش ازبین میرود و دیگر نمی تواند خودش بیندیشدو تولید فکر کند و وقتی با مخالفت کسی امثال این حقیر مواجه شده بلافاصله مکانیسمهای دفاعی اش فعال و شروع به دفاع(ازمبانی علوم غربی) و با هر شکلی میشود و این چنین است که دنیا را فرهنگ و علوم غربی گرفته و آدمیان را عوضی کرده!!! یعنی مثلا من ایرانی هستم ولی با فرهنگ غربی!!! من حرف میزنم ولی او بجای من فکر میکند!!! من عمل میکنم ولی کار او را انجام میدهم!!!و اینطور میشود که غرب میشود بهشت موعود و آدم غربی میشود بافرهنگ و با تمدن و پیشرفته و شخیص و خوش برو رو و ما اینطرف میشویم بی فرهنگ و بربر و بی تمدن و عقب مانده و بقول جلال: میشوم جاروکش میدان معرکه!!!
مطمئنا بهترین نوع جواب شما در مقابل این نوع جواب دادن و ادبیات فاخر و غنی و نوین شما جهت تذکر و مقابله مثل سکوت است اما ترجیحا باید مختصری برای شما که خود را علامه دهر میدانید و وفادارترین مصرف کنندگان افکار منحط و مالیخولیایی غرب هستید و هر وقت حرف میزنید فقط دهانتان بازوبسته میشود ولی صدای بوق و کرنای غربیان از لب و لوچه تان بیرون میریزد همان جمله معروف معلم شهید دکتر شریعتی است که میگوید: مصداق غرب و غرب زدگی اینست که وقتی در غرب یک نفر آدم تصادف کند و اتفاقی بیافتد این طرف جماعت غرب زده دلشان را میگیرند و بجای آن غربی آه و ناله سر میدهند و دلشان را میگیرند و به خود می پچیند!!! واقعا عجب تعبیر زیبایی است که نظیر ندارد!
شما و امثال شما با همین یک جمله از این غربی کافی است تا ماهیت و جهت فکری و عمق دانسته های خودتان را برملا کنید و اینچنین خط فکریتان را بیرون بریزید و همین بس است در شناسائی شما و پی بردن به ریشه های محفوظات محضتان که اغلب از کتب انسانهای مقدس و متبرک غربیها سرازیر میشود...! اگر محفوظات و تکرار مکررات نشانه ی دانایی بود پس طوطی از همه داناتر است و اگر تقلید و ادا در آوردن نشانه والا منشی و نجابت بود لابد میمون خیلی حیوان نجیب و شریفی است!!!
والسلام.
بنده خام اندیش و احساسی و دارای افکار قالبی و ... جنابعالی که ذهنتان جایگاه اندیشه های غامض و تفکرات عمیق و ماورای فلسفه است
کمی از آرای نفیستان را در اختیار ما قرار دهید شاید از جاهلیت و خامی در بیاییم[/quote]
دوست عزیز بحث کردن با افرادی که بر اساس ایدئولوژی بحث می کنند نه بر اساس مباحث علمی کاری بیهوده می باشد
پس با ادامه دادن کار خوردن در بحث کردن شان خود را پایین نیاورید . کسی که با فلسفه بافی مضحک خود سعی دارد حسن عباسی
را پروفسور معرفی کند اما ارسطو ، راسل و کلیه فیلسوفان را متوهم می داند یعنی اینکه بحث کردن بیهوده است . ایشان از شاگردان
حسن عباسی ای می باشد که در سخنرانی خود گفت : شاگردان بنده از رئیس دانشگاه تهران بیشتر مباحث اقتصادی را می فهمند پس
چه توقع بی جایی است که فکر کنیم بحث کردن با این افراد نتیجه ای دارد .
بنده خام اندیش و احساسی و دارای افکار قالبی و ... جنابعالی که ذهنتان جایگاه اندیشه های غامض و تفکرات عمیق و ماورای فلسفه است
کمی از آرای نفیستان را در اختیار ما قرار دهید شاید از جاهلیت و خامی در بیاییم
بی کمالیهای انسان از سخن پیدا شود، پسته بی مغز چون لب وا کند رسوا شود
جناب طاهری افاضات جنابعالی در خصوص فلسفه مصداق بارز بیت بالاست جالب است جنابعالی فلسفه را که منطقی ترین , استدالی ترین و عقلانی ترین علم بشر است و آنرا ملکه ی علوم و علم اعلی وحکمت متعالیه نامیده اند و در مورد مفاهیمی چون هستی ,خرد ,آگاهی, زیبایی و ... سخن می گوید را" بیهوده گویی و توهم و ذهن بافی و سرکار گذاشتن بی خردان و نادانان" میپندارید و افلاطون را خیال پرداز اما حرف های گزاف حسن عباسی را از "ایمان و علم واقعی او نسبت به خداوند" و" درک آنرا فراتر از ذهن فلسفی"
راستی نظر شما در مورد فلسفه ی اسلامی چیست آیا ملاصدرا , بوعلی سینا ,سهروردی , رازی و ... را نیز متوهم و بی خرد و نادان به حساب میاورید ؟
-----------------------------------------------------------------------------
محض اطلاع جنابعالی بگویم که اولا شعر مورد نظر را شما در وصف خودت نوشته ای اگر در نوع نوشتارت خوب دقت کنی میفهمی!!
ثانیا اینقدر سطحی نگر نباشید و نظرات را کامل بخوانید و قدری هم تامل بفرمائید بعد لب مبارکتان را بگشائید و نظردهید ؛ مشخصا بنده فقط راجع به خود فلسفه سخن گفته ام و نظرم را ارائه کرده ام.
نه ایکه همچون شما از سر احساس و خام اندیشی و با افکار قالبی به شخصیتهای بزرگ حمله ببرم و ارزش آنها را نادیده انگارم!!! شما یک جمله از حرفهای این حقیر پیدا کنید که با گفته های شما تصدیق کند!!!
راستی شما چرا اینقدر خوب بجای دیگران حرف میزنید، بجای اینکه خوب حرف بزنید؟!! اصلا چیزی از خودتان دارید ارائه دهید ولو غلط!!! ولی حرفها و اندیشه های دیگران را به رخ نکشید ولو درست؟!!
جناب طاهری افاضات جنابعالی در خصوص فلسفه مصداق بارز بیت بالاست جالب است جنابعالی فلسفه را که منطقی ترین , استدالی ترین و عقلانی ترین علم بشر است و آنرا ملکه ی علوم و علم اعلی و
حکمت متعالیه نامیده اند و در مورد مفاهیمی چون هستی ,خرد ,آگاهی, زیبایی و ... سخن می گوید را" بیهوده گویی و توهم و ذهن بافی و سرکار گذاشتن بی خردان و نادانان" میپندارید و افلاطون
را خیال پرداز اما حرف های گزاف حسن عباسی را از "ایمان و علم واقعی او نسبت به خداوند" و" درک آنرا فراتر از ذهن فلسفی"
راستی نظر شما در مورد فلسفه ی اسلامی چیست آیا ملاصدرا , بوعلی سینا ,سهروردی , رازی و ... را نیز متوهم و بی خرد و نادان به حساب میاورید ؟