سارای قد بلند و ساده پوش
نویسنده:
پاتریشیا مک لاکلان
مترجم:
حسین ابراهیمی
امتیاز دهید
تصویرگر: ونسا جولیان اوتی
برگرفته از متن کتاب:
کیلب پرسید: «مادر هم هر روز آواز میخواند؟» او که نزدیک اجاق نشسته بود و دستهایش را ستون چانه اش کرده بود، ادامه داد: «یعنی هر روز هر روز؟»
هوا گرگ و میش بود و سگها روی سنگ گرم مقابل اجاق و کنار پای او، دراز کشیده بودند. برای دومین بار در آن هفته، بیستمین بار در آن ماه و صدمین بار در آن سال و سالهای پیش از آن به او جواب دادم: «هر روز هر روز.»
- بابا هم آواز میخواند؟
- بله بابا هم آواز می خواند. کیلب این قدر جلو نیا می سوزی.
صندلی اش را عقب کشید صدای خشکی از کشیده شدن صندلی سنگ مقابل اجاق برخاست و سگها تکانی به خود دادند لاتی سیاه و کوچک دمش را تکان داد و سرش را بلند کرد. نیک دوباره خوابید.
خمیر نان را روی سنگ مرمر میز آشپزخانه چندین بار برگرداندم...
برگرفته از متن کتاب:
کیلب پرسید: «مادر هم هر روز آواز میخواند؟» او که نزدیک اجاق نشسته بود و دستهایش را ستون چانه اش کرده بود، ادامه داد: «یعنی هر روز هر روز؟»
هوا گرگ و میش بود و سگها روی سنگ گرم مقابل اجاق و کنار پای او، دراز کشیده بودند. برای دومین بار در آن هفته، بیستمین بار در آن ماه و صدمین بار در آن سال و سالهای پیش از آن به او جواب دادم: «هر روز هر روز.»
- بابا هم آواز میخواند؟
- بله بابا هم آواز می خواند. کیلب این قدر جلو نیا می سوزی.
صندلی اش را عقب کشید صدای خشکی از کشیده شدن صندلی سنگ مقابل اجاق برخاست و سگها تکانی به خود دادند لاتی سیاه و کوچک دمش را تکان داد و سرش را بلند کرد. نیک دوباره خوابید.
خمیر نان را روی سنگ مرمر میز آشپزخانه چندین بار برگرداندم...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سارای قد بلند و ساده پوش