به خاطر وین دیکسی
نویسنده:
کیت دی کامیلو
مترجم:
علی خاکبازان
امتیاز دهید
از مجموعه رمانهای برتر جهان برای نوجوانان
سرآغاز داستان:
اسم من ایندیا اوپال بلونی است. پدرم کشیش است. پارسال تابستان، پدرم من را به فروشگاه فرستاد تا ماکارونی، پنیر، مقداری برنج و دو تا گوجه فرنگی بخرم. این کار را کردم اما موقع برگشتن یک سگ هم همراهم بود ماجرا از این قرار است: وقتی در فروشگاه به طرف محل گوجه فرنگی ها می رفتم که دو تا از آنها را بردارم، تقریباً مقابل مدیر فروشگاه قرار گرفتم. او با صورت برافروخته ایستاده بود و در حالی که دستهایش را تکان میداد فریاد می زد: «کی این سنگ را به اینجا راه داده؟ کی اجازه داده این سگ کثیف بیاد اینجا؟»
در نگاه اول هیچ سگی را ندیدم مقدار زیادی گوجه فرنگی، پیاز و فلفل سبز کف فروشگاه ریخته شده بود. کارکنان فروشگاه وین دیکسی، درست مانند دسته ای سرباز با عجله به این طرف و آن طرف می رفتند و مانند مدیرشان دستهایشان را به اطراف تکان می دادند. بعد سر و کله ی سگ از گوشه ی فروشگاه پیدا شد. سگ بزرگ و زشتی بود، اما به نظر می رسید از بودن در فروشگاه کاملا راضی است. زبانش را بیرون آورده بود و دمش را می جنباند...
بیشتر
سرآغاز داستان:
اسم من ایندیا اوپال بلونی است. پدرم کشیش است. پارسال تابستان، پدرم من را به فروشگاه فرستاد تا ماکارونی، پنیر، مقداری برنج و دو تا گوجه فرنگی بخرم. این کار را کردم اما موقع برگشتن یک سگ هم همراهم بود ماجرا از این قرار است: وقتی در فروشگاه به طرف محل گوجه فرنگی ها می رفتم که دو تا از آنها را بردارم، تقریباً مقابل مدیر فروشگاه قرار گرفتم. او با صورت برافروخته ایستاده بود و در حالی که دستهایش را تکان میداد فریاد می زد: «کی این سنگ را به اینجا راه داده؟ کی اجازه داده این سگ کثیف بیاد اینجا؟»
در نگاه اول هیچ سگی را ندیدم مقدار زیادی گوجه فرنگی، پیاز و فلفل سبز کف فروشگاه ریخته شده بود. کارکنان فروشگاه وین دیکسی، درست مانند دسته ای سرباز با عجله به این طرف و آن طرف می رفتند و مانند مدیرشان دستهایشان را به اطراف تکان می دادند. بعد سر و کله ی سگ از گوشه ی فروشگاه پیدا شد. سگ بزرگ و زشتی بود، اما به نظر می رسید از بودن در فروشگاه کاملا راضی است. زبانش را بیرون آورده بود و دمش را می جنباند...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی به خاطر وین دیکسی