سرگیجه اقتصاد
نویسنده:
مسعود خوانساری
امتیاز دهید
درباره بحران های ساختاری اقتصاد ایران دوره ۱۴۰۱ - ۱۳۹۸
کنترل نقدینگی، تورم، بودجه نویسی منطقی و ایجاد نظم مالی برای کنترل کسری بودجه، اصلاح نظام های ناسالم مالیاتی، بانکی، گمرکی و تامین اجتماعی یا برقراری صلح و ایجاد ثبات در رابطه به خارج از کشور، بهره گیری از امکانات منطقه ای و در نهایت اخذ سیاست همراهی با مردم، هیچکدام اهدافی به شمار نمی آیند که حصول به آن نیازمند دستیابی به قدرت ماورایی باشد. تحقق همه اینها با حکمرانی مطلوب و عقلانی نه تنها ممکن است، بلکه می توان آن را در عالی ترین سطح به اجرا درآورد.
این کتاب حاصل ۴ سال رصد دقیق اقتصاد ایران و بیان ناکامی های و ناراستی های آن است. هر کدام از مقاله ها به موضوعی پرداخته که در آن مقطع زمانی به بحرانی برای کشور بدل شده بود. از این جهت می توان مقالات کتاب را دیده بانی دقیق از شرایط اقتصادی کشور قلمداد کرد
بیشتر
کنترل نقدینگی، تورم، بودجه نویسی منطقی و ایجاد نظم مالی برای کنترل کسری بودجه، اصلاح نظام های ناسالم مالیاتی، بانکی، گمرکی و تامین اجتماعی یا برقراری صلح و ایجاد ثبات در رابطه به خارج از کشور، بهره گیری از امکانات منطقه ای و در نهایت اخذ سیاست همراهی با مردم، هیچکدام اهدافی به شمار نمی آیند که حصول به آن نیازمند دستیابی به قدرت ماورایی باشد. تحقق همه اینها با حکمرانی مطلوب و عقلانی نه تنها ممکن است، بلکه می توان آن را در عالی ترین سطح به اجرا درآورد.
این کتاب حاصل ۴ سال رصد دقیق اقتصاد ایران و بیان ناکامی های و ناراستی های آن است. هر کدام از مقاله ها به موضوعی پرداخته که در آن مقطع زمانی به بحرانی برای کشور بدل شده بود. از این جهت می توان مقالات کتاب را دیده بانی دقیق از شرایط اقتصادی کشور قلمداد کرد
آپلود شده توسط:
شازده
1402/03/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سرگیجه اقتصاد
بقول آقای رنانی اگر در این مدت نتوانستیم دیگر نمیتوانیم، این شعارهایی که دست بدست هم بدهیم و همه با هم یا علی بگوییم و ما میتوانیم و اینها همگی نخ نما و تباه شده است.
بیشتر موارد موجود در این کتاب را اهل کوی و برزن نیز میدانند و نیاز به 4 سال رصد دقیق اقتصاد ایران نبوده است و چند ماه آمد و شد با تاکسی و مترو نیز ایشان را به همین نتایج میرساند.
آن زمان که امکانش بود خصوصیسازیها عاقلانه و از سر منطق انجام شود، نشد. تمام سرچشمههای حیاتی کشور را تا مرز خشکاندن پیش بردند و هیولای مافیا همه چیز را بلعیده و هیچ جایی برای کار و رشد باقی نگذاشته است. در شهر که سر میگردانی برخی محلات سطل زبالهایش نیز سرقفلی، رئیس و مرئوس دارند! در این روزگار نوشتن کتابهای اینچنین تنها تباهی زمان است و پرداختن به آن نیز.