دختر و پسر سوداگر
نویسنده:
غلام حیدر یگانه
امتیاز دهید
تصویرگر: مهسا محسنی
دختر و پسر سوداگر، دوگانهگی بودند؛ برای همین خیلی به هم شباهت داشتند. سوداگر، پسر و دخترش را خیلی دوست داشت. یک روز که سوداگر از شهر برگشت، برای دخترش یک مخملی شال ابریشمی آورد و برای پسرش هم یک عرقچین اما، دخترک که تحفه ها را دید، از عرقچین بیشتر خوشش عرقچین، خیلی خوش رنگ بود و آینه چه هایی که بر ِآمد. مخمل آن دوخته بودند، همه خانه را روشن می کردند. دخترک خیال کرد که پدرش، تحفه ی بهتر را به برادر او داده است.
بیشتر
دختر و پسر سوداگر، دوگانهگی بودند؛ برای همین خیلی به هم شباهت داشتند. سوداگر، پسر و دخترش را خیلی دوست داشت. یک روز که سوداگر از شهر برگشت، برای دخترش یک مخملی شال ابریشمی آورد و برای پسرش هم یک عرقچین اما، دخترک که تحفه ها را دید، از عرقچین بیشتر خوشش عرقچین، خیلی خوش رنگ بود و آینه چه هایی که بر ِآمد. مخمل آن دوخته بودند، همه خانه را روشن می کردند. دخترک خیال کرد که پدرش، تحفه ی بهتر را به برادر او داده است.
آپلود شده توسط:
shafiq32
1402/03/06
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دختر و پسر سوداگر