فرگشت و ژنتیک
نویسنده:
بهنام محمد پناه
امتیاز دهید
بخشی از پیشگفتار کتاب:
آیا حقیقت دارد که یک سری سلولهای ریز به خودی خود در دریا پدید آمدند و بعد تبدیل به ماهی، خزنده و در نهایت انسان شدند؟ مگر میشود انسان با باکتری و گیاه و پرنده فامیل باشد؟ آیا درست که انسان و میمون و شامپانزه از یک خانوادهٔ مشترک هستند؟ این حرفها و ادعاها بر اساس چه مدارکی و اساساً برای چه هدف و منظوری بیان میشوند؟ پاسخ به این سوالات و نیز پرسشهای پیاپی که ذهن شنودگان و خوانندگان نظریهٔ داروین را به خود مشغول میدارد، نیاز به پیشزمینههایی دارد. ما در این کتاب تلاش کردهایم به طور خیلی خلاصه به این موارد بپردازیم و گرچه ادعای کامل بودن نداریم، اما تلاش خود را کردهایم و امیدوارم کسانی که این پرسشها نیز در ذهن آنها وجود دارد، با خواندن کتاب تا حدودی به جواب قانعکنندهای برسند. پیش از آغاز بهتر است این جملهٔ کلیدی و مهم نظریه را به خاطر بسپارید: طبیعت به هیچ عنوان به دنبال تکامل دادن موجودات نیست، بلکه تنها موجوداتی قادر به زنده ماندن و تکثیر هستند که همزیستی بیشتری با این تغییرات کسب کرده باشند. نظریهٔ تکامل یا صحیحتر بگوییم فرگشت۱، توضیح میدهد که چگونه نسل همهٔ موجودات از باکتری گرفته تا گیاه و انسان، همواره به دلیل جهشهای ژنتیکی در حال تغییر و تحول هستند و این تغییرات گرچه بسیار جزئی و ناملموس هستند، اما در طول زمان طولانی (مثلاٌ دویست میلیون سال)، به تغییرات اساسی تبدیل میشوند و موجودی متفاوت را پدید میآورند. اشتباه بسیاری از منکران نظریهٔ فرگشت (تکامل) این است که تصور میکنند این نظریه ادعا میکند موجودات تکسلولی بر اثر اتفاقات عجیب تبدیل به ماهی شدهاند، بعد بالهٔ آنها ناگهان تبدیل به دست و پا شده و حیوان از آب بیرون آمده و روی خشکی شروع به خزیدن یا راه رفتن کرده است! اگر میخواهید جواب پرسشهای خود را در مورد نظریهٔ فرگشت (تکامل) بیابید، کتاب حاضر را از اول تا به آخر به طور کامل بخوانید.
بیشتر
آیا حقیقت دارد که یک سری سلولهای ریز به خودی خود در دریا پدید آمدند و بعد تبدیل به ماهی، خزنده و در نهایت انسان شدند؟ مگر میشود انسان با باکتری و گیاه و پرنده فامیل باشد؟ آیا درست که انسان و میمون و شامپانزه از یک خانوادهٔ مشترک هستند؟ این حرفها و ادعاها بر اساس چه مدارکی و اساساً برای چه هدف و منظوری بیان میشوند؟ پاسخ به این سوالات و نیز پرسشهای پیاپی که ذهن شنودگان و خوانندگان نظریهٔ داروین را به خود مشغول میدارد، نیاز به پیشزمینههایی دارد. ما در این کتاب تلاش کردهایم به طور خیلی خلاصه به این موارد بپردازیم و گرچه ادعای کامل بودن نداریم، اما تلاش خود را کردهایم و امیدوارم کسانی که این پرسشها نیز در ذهن آنها وجود دارد، با خواندن کتاب تا حدودی به جواب قانعکنندهای برسند. پیش از آغاز بهتر است این جملهٔ کلیدی و مهم نظریه را به خاطر بسپارید: طبیعت به هیچ عنوان به دنبال تکامل دادن موجودات نیست، بلکه تنها موجوداتی قادر به زنده ماندن و تکثیر هستند که همزیستی بیشتری با این تغییرات کسب کرده باشند. نظریهٔ تکامل یا صحیحتر بگوییم فرگشت۱، توضیح میدهد که چگونه نسل همهٔ موجودات از باکتری گرفته تا گیاه و انسان، همواره به دلیل جهشهای ژنتیکی در حال تغییر و تحول هستند و این تغییرات گرچه بسیار جزئی و ناملموس هستند، اما در طول زمان طولانی (مثلاٌ دویست میلیون سال)، به تغییرات اساسی تبدیل میشوند و موجودی متفاوت را پدید میآورند. اشتباه بسیاری از منکران نظریهٔ فرگشت (تکامل) این است که تصور میکنند این نظریه ادعا میکند موجودات تکسلولی بر اثر اتفاقات عجیب تبدیل به ماهی شدهاند، بعد بالهٔ آنها ناگهان تبدیل به دست و پا شده و حیوان از آب بیرون آمده و روی خشکی شروع به خزیدن یا راه رفتن کرده است! اگر میخواهید جواب پرسشهای خود را در مورد نظریهٔ فرگشت (تکامل) بیابید، کتاب حاضر را از اول تا به آخر به طور کامل بخوانید.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فرگشت و ژنتیک
مسایلی که من با شما هم عقیده هستم ولی شما مرتب روی آنها بحث می کنید:
1-نظریه تکامل را در مورد موجودات زنده قبول دارم (گرچه برخلاف شما تناقضی بین آن و دین نمیبینم)
2-علم ژنتیک و یافته های آن را کامل قبول دارم، اما این علم برخلاف نظر شما کاملا" در تایید تظرات خداشناسی است نه مادیگرایی. من تعجب میکنم از کسانیکه ژنتیک میخوانند و منکر حضور یک طراحی هوشمندانه در ساختمان ملکولی سلول میشوند، طراحی هوشمندانه ای که قابل انکار و تصادف نیست)
3-یافته های علوم تجربی را تا زمانیکه توسط نظریه های جدید رد نشده اند قبول دارم اما برای مطلق پنداری آن با شما مخالفم
4-تنها علم یقینی ریاضیات است و بقیه علوم تجربی غیریقینی و نسبی هستند
من الان حدود 2 روز است که تقریبا" تماما" on-line بوده ام،و از تمام کارهای روزمره دیگر خودعقب افتاده ام (علتش این بود که واقعا" از محفل دوستان عزیز هوشیار، مهدی1990، eldirim، پیام52، و بقیه لذت بردم). در آینده ممکن است فقط بطور گذرا آمده و از نظرات دوستان خود بهره مند شوم، بعلت مشغله زیاد فقط به سوالاتی پاسخ خواهم داد که از مباحث تکراری بدور باشد.
>>>>> اول اینکه بشر به درجه ای از دانایی رسیده بود که میتوانست بخواند و بنویسد، تحریف کتب در جوامع متمدن بعد از انتشار کاری غیرممکن است، مدعای این آنست که نسخه دیگری از قرآن نیست، اگر تحریف شده بود باید نسخ متعدد و متفاوتی از قرآن الان می بایست باشد. در ضمن تاکنون مدعیی که بطور مستند اثبات کند تحریفی صورت گرفته نبوده است. (کسی که ادعای تحریف میکند باید ادعای خود را ثابت کند)
مثال ساده آن وجود متعدد انواع مختلف انجیل است، هیچ عقل سلیمی نمیتواند بپذیرد که تمام انجیلها با تمام تفاوتها اصل هستند، اما تنها فقط یک قرآن وجود دارد
>>>>> دوم اگر کمی آشنا به علوم سخت افزاری کامپیوتر و ریاضیات داشته باشید، میتوانم روشهای محافظت از اطلاعات را بطور علمی شرح دهم که مشابه آن در قرآن برای حفاظت از متن آن از سوی خداوند صورت گرفته است.
2-شما را فقط به آمار 2 جنگ ارجاع میدهم که علت آنها قدرت و نژاد پرستی، (و نه مذهب) بوده است.
جنگ جهانی اول حدود 16 میلیون کشته
جنگ جهانی دوم حدود 56 میلیون کشته
جمعا" 72 میلیون کشته فقط در دو جنگ که مذهبیون دخالت نداشتند
3-در مورد سوم هم اختیار با شماست، ما در بحث نکردن مطیع شما هستیم
1-من نظریه تکامل انواع موجودات بویژه انسان رو قبول دارم، اما اعتقاد دارم تضادی بین این نظریه و قرآن با توجه به آیات بسیار زیادی که اشاره کردم نیست.
2-علم ژنتیک را بعنوان یک علم تجربی پذیرفته، و همچنان اعتقاد دارم تضادی بین آن و اعتقادات مذهبی نیست.
3-آنچه از داستان خلقت آدم و حوا از کودکی به ما یاد داده اند و اکثر علما و افراد مذهبی به آن اعتقاد دارند از کتب تورات و انجیل وارد اسلام شده و بطور غلط مورد پذیرش عامه قرار گرفته است، در حالیکه قرآن بر خلاف کتب تحریف شده گذشته داستان را بشکل دیگری عنوان میکند که خلاصه آن اینست:
>>> قرآن حضرت آدم را اولین انسان نمیداند، بنابراین خلقت خلق الساعه او از گل (که خلاف نظریه تکامل انواع است) را رد میکند
>>>قرآن خلقت انسان را بطور خلق الساعه ندانسته و آنرا دارای مراحل متفاوت زمانی (که بنوعی موید نظریه تکامل است) میداند
>>>قرآن مواد تشکیل دهنده انسان را همین مواد و عناصر موجود دراین کره خاکی میداند (مگر نظریه تکامل غیر از این میگوید) و در جاهای مختلف از آن بعناوین مختلف مانند "طین"، "صلصال"، "تراب"، "حما مسنون" و ... نام برده است.( آیا علم ژنتیک ملکولهای تشکیل دهنده حیوانات را از منشایی غیر از این خاک و آب میداند)
4-قرآن یک کتاب علمی نیست بلکه کتاب اخلاقی است که برای هدایت و ارزشگذاری آمده است، نه دین میتواند اصول تجربی علم را زیر سوال ببرد و نه علم میتواند دین را زیر چاقوی جراحی خود قرار دهد، هر کدام حیطه مختص بخود را دارند.
5-علوم تجربی با تمام پیشرفت سریعی که انجام میدهند، قوانین حاکم بر آن یقینی نبوده و مطلق نیستند. تنها علم یقینی ریاضیات است که اصول آن قابل شک و تردید نیست. در کنار علوم تجربی ، حتی وجود خدا قابل شک و سوال میباشد.
واما پاسخ سوالهای شما:
1-تفسیر آیه را من قبلا" گفتم، این آیه راجع به خلقت نوع "انسان" بعنوان یک "نوع" و نه یک فرد بنام "حضرت آدم" میباشد. کنار گزاردن این آیه در مقابل آیات مشابه دیگر نشان میدهد که قرآن منشاء خلقت را از عناصر موجود در خاک و آب میداند و به "مجسمه سازی" از گل بشکل خلقت خلق الساعه "آدم" اعتقاد ندارد
2-زمینه کاری فلاسفه علوم تجربی نیست، فلاسفه بدنبال کشف و آزمایش امور مادی نیستند و از آنجا که زمینه بحث آنها خارج از مباحث تجربی است بدنبال اثبات آن بشکل تجربی نیستند تا بنام آنها اختراعی ثبت شود. مثال ساده آن اختراع هلی کوپتر یا زیردریایی میباشد. هیچ کس ژول ورن نویسنده فرانسوی را مخترع این دو نمیداند، چون او ایندو را اختراع نکرده است، اما در کتابهایش و در داستانهای علمی - تخیلی اش قبل از اختراع زیردریایی آنرا در کتاب "بیست هزارفرسنگ زیر دریا" تشریح کرده (اما کسی اورا مخترع نمیداند) در صورتیکه لیورنادو داوینچی نقاش ایتالیایی مخترع نبود اما بخاطر آنکه بالهایی را برای پرواز طراحی کرد و ساخت پدر پرواز میدانند (مخترع آنست که دست به طراحی و ساخت بزند - علوم تجربی)
3-از لینکی که گفتید ممنونم اما منظورم بیشتر اخلاق حکومتی آنها بود که میلیونها نفر را به کام مرگ فرستادند، اما مذهبی هم نبودند
2.تعداد افرادی که توسط مذهبیون از صدر اسلام تا کنون و طی قرون وسطی و........... کشته شده اند(در مقایسه با قدرت و سلاح هایشان) بیشتر از غیرمذهبیون بوده! غیرمذهبیون یکبار موضع خود را اعلام کرده اند که برای چه آدم کشته اند (برای قدرت طللبی. سلطه طلبی و.......) ولی مذهبیون برای چه آدم کشته اند؟ محض رضای خدا؟
3.برای بحث در موردآسمانی بودن قرآن نیازی به بحث نمی بینم چون اصولا من آن را از جانب خدا نمی دانم و دیدگاه شما درست نقطه مقابل است چگونه می توان با بحث به نتیجه رسید
در سایر موارد دوستان داناترو آگاه تر وجود دارند که با شما بحث کرده اند
5 - میخواهم بگویم اگر به عینیت باشد ( نه ذهنیت) علم ژنتیک که در آن با مولکولهای زیستی سر و کار داریم عینی تر و علم ریاضی ذهنی تر است. چرا؟ چون امروز میکروسکوپهایی وجود دارند که مولکولها را با آنها میبینیم. و تکامل را هم عمدتاً امروزه با مطالعه شباهتهای ژنوم جانداران و مولکولهای ژنتیکی بررسی میکنند.
براتراند راسل که خودش ریاضیدان بزرگ قرن معاصر است گفته بود: برخی از اصطلاحات اولیه نظیر نقطه، خط و صفحه تعریف نشده اند و ممکن است به جای آنها اصطلاحات دیگری بگذاریم بی آنکه در درستی نتایج تاثیری داشته باشد. مثلاً می توانیم به جای آنکه بگوییم دو نقطه فقط یک خط را مشخص می کند، می توانیم بگوییم دو آلفا یک بتا را مشخص می کند. با وجود تغییری که در اصطلاحات دادیم، باز هم اثبات همه ی قضایای ما معتبر خواهد ماند، زیرا که دلیل های درست به شکل نمودار بسته نیستند، بلکه فقط به اصول موضوع که وضع شده اند و قواعد منطق بستگی دارند.
بنابراین، ریاضیات تمرینی است کاملاً صوری برای استخراج برخی نتایج از بعضی مقدمات صوری. ریاضیات احکامی می سازند به صورت هرگاه چنین باشد، آنگاه چنان خواهد شد و اساساً در آن صحبتی از معنی فرضها یا راست بودن آنها نیست. این دیدگاه (صوریگرایی) با عقیده ی کهن تری که ریاضیات را حقیقت محض می پنداشت و کشف هندسه های نااقلیدسی بنای آن را درهم ریخت، جدایی اساسی دارد. دوستان برای بحث ریاضی به این آدرس مراجعه کنند: سایت رشد، عنوان هندسه غیر اقلیدسی را جستجو کنید.
اما این را که مربوط به علوم صوری و ذهنی است نمیتوانید به علم ژنتیک معاصر که امروزه حتی با میکروسکوپ، عینیت و دقت آن تعیین میشود نسبت دهید.
قویترین میکروسکوپ الکترونی:
قویترین میکروسکوپ الکترونی دنیا با نام پیکو در سال ۲۰۰۹ در مدرسه عالی فنی آخن در آلمان ساخته شده و توان نمایش ذراتی به اندازه ۵۰ پیکومتر (پنج صدم نانومتر) و تصاویری از اجزای اتم و حرکت اتمها را دارد. این میکروسکوپ دو برابر دقیقتر از میکروسکوپیست که سال قبل در دانشگاه برکلی ساخته شده بود. و بالطبع در ادامه تحقیقات زیست شناسی مولکولی و ژنتیک تکاملی برای کشف شباهت های بیشتر بین ژنوم گونه های خویشاوند که نیای مشترک دارند از آن بهره بیشتری می برند.
نیكلای ایوانوویچ لوباچفسكی نخستین كسی بود كه در سال ۱۸۲۹ مقاله ای در زمینه هندسه نااقلیدسی منتشر ساخت. لوباچفسكی هندسه اش را در آغاز «هندسه انگاری» و بعد «هندسه عام» نام گذارد و موضوع آن را در مقاله هایی كه منتشر كرد به طور كامل بسط داد.
لوباچفسكی علناً با تعلیمات و اصول عقاید كانت درباره فضا، به مثابه شهود ذهنی، به مبارزه برخاست و در سال ۱۸۳۵ نوشت: «تلاش های بی ثمری كه از زمان اقلیدس تاكنون صورت گرفته است... این بدگمانی را در من برانگیخت كه حقیقت... در داده ها وجود ندارد و برای اثبات آن مثل مورد قوانین دیگر طبیعت كمك های تجربی، مثلا مشاهدات نجومی نیاز است.» اریك تمپل بل در كتاب «مردان ریاضیات» لوباچفسكی را «آزادكننده بزرگ» و «كپرنیك دانش هندسه» نام داده است. .
در هندسه نااقلیدسی، نقیض اصل توازی را به عنوان اصل موضوع مفروض می گیریم. یعنی این گزاره را كه «از یك نقطه خارج از یك خط راست بیش از یك نقطه می توان به موازات آن رسم كرد» به جای اصل موضوع توازی اقلیدس قرار می دهیم. .
اساساً هندسه نااقلیدسی چیست؟ هر هندسه ای غیر از اقلیدسی را نا اقلیدسی می نامند. از این گونه هندسه ها تا به حال زیاد شناخته شده است. اختلاف بین هندسه های نا اقلیدسی و اقلیدسی تنها در اصل توازی است. در هندسه اقلیدسی به ازای هر خط و هر نقطه نا واقع بر آن یک خط می توان موازی با آن رسم کرد.
مثلاً در مورد فرق فیزیک کلاسیک با مدرن بر سر مفهوم جاذبه باید گفت:
گرانش یا جاذبه، پدیدهای است که در آن همهٔ اجسام جرممند یکدیگر را جذب میکنند. تأثیر گرانش بر این اجسام، یعنی تأثیر جذب یک جسم جرممند، جسم جرممند دیگر را، به صورت وزن رخ مینماید. از آشناترین نمودهای گرانش فرو افتادن سیب از درخت است. پدیدهٔ گرانش معمولاً در مقیاسهای بزرگ یا خیلی بزرگ هنگامی که جرمِ دستکم یکی از اجسام درگیر خیلی زیاد است رخ مینماید. بنابراین نمودهای گرانش در حرکت اجسام آسمانی و مسیر سیارهها به گرد خورشید دیده میشود.
بهطور کلاسیک، گرانش یکی از چهارنیروی اصلی طبیعت (سه نیروی دیگر: الکترومغناطیس، نیروی هستهای ضعیف و نیروی هستهای قوی) شمرده میشود. از میان این نیروها، گرانش از همه ضعیفتر است از این رو در فرایندهای ریز- مقیاس که نیروهای دیگر حضور فعال دارند، اثر گرانش کاملاً قابل چشمپوشیاست. در فیزیک معاصر نظریه نسبیت عام برای توضیح این پدیده بکار میرود، اما توضیح کمتر دقیق ولی سادهتر آن در قانون جهانی گرانش نیوتون یافت میشود. در اکثر فعالیتهای روزمره، از جمله فرستادن موشک به فضا قانون جاذبه عمومی نیوتن کاملاً کارآمد است. هرجرم ذرهای جرم ذرهای دیگر را درراستای تقاطع آنها با نیرویی جذب میکنداین نیرو با حاصلضرب جرمها متناسب است وبامربع فاصله آنها رابطه عکس دارد. این قانون از قوانین بنیادی فیزیک است.
4- حالا در اینجا میخواهم نشان دهم که نظریه های ریاضی هم مثل نظریه های فیزیکی دستخوش دگرگونی رو به تکامل شده اند ( و نه اینکه کاملاً عکس هم را ثابت کرده اند!! ) یک مثال مهم برای دوستان میزنم:
تمامِ هندسهٔ اقلیدسی (تمامِ قضیههایی که در دبیرستان میخوانیم، قضیهٔ فیثاغورس و غیره) میتوانند از پنج اصلِ موضوعهٔ زیر استخراج شوند:
1. از هر دو نقطه یک خطِ راست میگذرد.
2. هر پارهخط را میتوان تا بینهایت رویِ خطِ راست امتداد داد.
3. با یک نقطه به عنوانِ مرکز و یک پارهخط به عنوانِ شعاع میتوان یک دایره رسم نمود.
4. همهٔ زوایایِ قائمه با هم برابر اند.
5. اگر یک خط دو خطِ دیگر را قطع کند، آن دو خط در طرفی که جمعِ زوایایِ داخلیِ تولید شده توسطِ خطِ مورب کمتر از دو قائمه است به هم میرسند (خود یا امتدادشان).[۱]
برایِ بیانِ این اصولِ موضوعه به مفاهیمی مانندِ نقطه و خط نیاز داریم. همانطور که باید چند گزاره را بدونِ اثبات بپذیریم تا بقیهٔ گزارهها استخراج شوند لازم است چند مفهوم را نیز بدونِ تعریف بپذیریم. به این مفاهیم «تعریفنشدهها» میگویند. همانطور که دیده میشود اصولِ هندسهٔ اقلیدسی به جز اصلِ پنجم بسیار ساده و بدیهی به نظر میآیند. به همیندلیل از زمانِ اقلیدس ریاضیدانانِ بیشماری در شرق و غرب (منجمله خیام ریاضیدانِ ایرانی) تلاش کردهاند اصلِ آزاردهندهٔ پنجم را به اثبات برسانند. این کار همواره شکست خورده است. سپس برخی ریاضیدانان تلاش نمودند خلافِ اصلِ پنجم را فرض کنند تا ببینند آیا هندسهای متناقض پدید میآید یا نه. از آنجا که هیچ تناقضی در هندسههایِ دارایِ اصلِ پنجمِ متفاوت دیده نشد به آنها نامِ هندسه نااقلیدسی را دادند. در نتیجه این مسأله مطرح گردید که تجربه کدام هندسه را تأیید میکند. نظریهٔ نسبیت عام به این پرسش پاسخ میدهد. ( یعنی هر کدام از این دو هندسه به نسبت فضایی که در مورد آن بحث میشوند درست هستند. هندسه هذلولی (نا اقلیدسی) با اینکه سخت تر و جهان شمولتر است و پدیده های پیچیده تر را هم توضیح میدهد؛ اما ناقض هندسه اقلیدسی نیست. بلکه شکل پیشرفته تر و تعمیم یافته تر و کامل شدۀ آن است. درست همانطور که فیزیک مدرن از فیزیک کلاسیک استفاده کرد و آنرا پیشرفت داد تا بتواند پدیده های بیشتر و پیچیده تری را توضیح دهد و به این صورت دامنه کاربرد فیزیک کلاسیک را محدود به اجسام با وزن و سرعت معمولی کرد. اما آنرا بطور کامل نقض و رد نکرد. بلکه به کاربرد آن نسبیت بخشید.
نقل قول از ساواروشکا:
1- اینکه صفر کردن خطاها ممکن نیست بحثی است که در علوم تجربی یک اصل بدیهی تلقی میشود. جناب ساواروشکا، چرا چیزی را که من نگفتم. به من نسبت میدهی؟ بعد آنرا که خودت به من نسبت میدهی؛ رد می کنی! تا کل نظرات من را مخدوش نشان دهی!! آیا من گفتم در علوم تجربی صفر کردن خطاها ممکن است؟ ( اگر ممکن هم باشد؛ من کجا این جمله را گفتم؟!) من گفتم: چون علوم تجربی در قرن معاصر میتوانند به گزارههایی دست یابند که یکی از دیگری صحیح تر و به واقعیت نزدیکترند اعتبار علوم تجربی را پذیرفتهایم. و گفتم این روند تکاملی ( نه تناقضی)، دلیلی بر نامعتبر بودن علوم تجربی نیست. و ادامه دادم گزاره های امروزی علوم تجربی در قرن معاصربا همه نواقص احتمالی خود، در مورد شناخت جهان هستی و کائنات و حیات موجود در آن، از گزاره های مذهبی و دینی 1400 سال پیش معتبرتر هستند و در مورد گزاره های علمی، دانشمندان علم تجربی سعی میکنند گزاره را به حقیقت جهان نزدیک و نزدیکتر کنند . اما در مورد کتابهای به اصطلاح آسمانی ؛ مذهبیون سعی می کنند به شیوه معکوس، حقیقت جهان را به فلان آیه یا فلان گزاره دینی نزدیک کنند! و تطبیق دهند؛ هرچند غیر منطقی به نظر برسد و مجبور به سفسطه شوند. یعنی ((در علم)) اصل، جهان هستی است اما ((در دین و مذهب)) اصل، کتاب به اصطلاح آسمانی است.
2- اینکه تنها علم یقینی علم ریاضیات است. اعتقادی است که بیشتر دکارت داشته و نه می توان این ادعا را صحیح دانست و نه می تواناز روی آن نتیجه گرفت که چون تنها علم یقینی، علم ریاضی است؛ بنابراین، سایر علوم تجربی یقینی نیستند!! مثلاً علم ژنتیک که شامل بررسی دقیق ژنها و دانه دانه نوکلئوتیدهای موجود در آن است؛ و امروزه برای این اندازه گیری قوی ترین میکروسکوپهای الکترونی موجود هستند دیگر نمیتواند خیالی و ذهنی باشد بلکه کاملاً عینی و یقینی است. وقتی شما با قید تاکیدی میگوید فقط به فقط علم ریاضی است که یقینی است ممکن است دیگران با خود بگویند پس نکند ژنتیک که علمی غیر از ریاضی است خیالی باشد؟! نکند ژنتیک ساخته و پرداخته ذهن بشر باشد [/b]و لابد ژنتیک چون ریاضی نیست؛ ضریب خطای تشخیص ژنوم موجودات هم بالاست!!!
نظریه تکامل را امروز فقط با دیدن چهار عدد یا حتی 4000 عدد فسیل ثابت نمی کنند. امروز برای اثبات هرچه بیشتر نظریه تکامل تکیه اصلی بر علم بسیار دقیق ژنتیک با گرایش زیست شناسی مولکولی است و با بررسی بسیار دقیق توالی نوکلئوتیدها خویشاوندی گونه ها را بررسی میکنند و این بررسی را میتوانند با قویترین میکروسکوپ که سال 2009 ساخته شده تأیید کنند. این میکروسکوپ مولکولها را هم نشان میدهد. و ما امروز با بررسی دقیق مولکولهای زیستی، خویشاوندی ژنتیکی جانداران را با یکدیگر بررسی و تأیید میکنیم. ( تکامل مولکولی:Molecular Evolution) امیدوارم باز من را متهم به استفاده از اصطلاحات قلنبه نکنید مخصوصاً چون گفتید مدرک دانشگاهی ژنتیک هم دارید. دوستان می توانند این واژگان را در اینترنت پیدا کنند؛ گرچه همینجا هم توضیح واضحی دادم
كسي كه به حقايق بزرگ و معنوي متكي است از تغييرات و تطورات مختصر و فراز و نشيب هاي دايمي و جاري زندگى، دست خوش نگراني و تشويش نخواهد شد و از اين رو شخصي كه صاحب ايمان مذهبي باشد از هر نوع اضطراب و تشويش مصون مي ماند.
(ديل كارنگى) : در آمريكا به طور متوسط در هر 35 دقيقه يك نفر خودكشي مي كند و هر دو دقيقه يك نفر ديوانه مي شود و اگر مردم دنبال آرامشي كه در مذهب و دعاهاي مذهبي پنهان است مي رفتند بيشتر اين خودكشي ها و ديوانگي ها منتفي مي شد.
دكتر (گليورد هاوزر) :ما در زندگي به ايمان و اعتدال احتياج داريم و من با (ژوشوالوت ليمان) فيلسوف بزرگ عصر حاضر هم عقيده هستم آن جا كه مي گويد: دين و مذهب در زندگى، به انسان، اطمينان و تكيه گاه روحي مي بخشد
(ژان ژاك روسو) : راه خداشناسي منحصر به عقل نيست، بلكه شعور فطري بهترين راهي است براي اثبات اين موضوع. حس ديني يكي از عناصر اوليه و ثابت و طبيعي روح انساني است كه اصلي ترين قسمت آن به هيچ يك از رويدادهاي ديگر قابل تبديل نيست.
(پاسكال) : مردم نتوانسته اند دريابند كه ادراك كننده خدا، دل است، نه عقل
(الكسيس كارل) مي گويد: احساس عرفانى، جنبشي است كه از اعماق ما سرچشمه گرفته است و يك غريزه اصيل است. انسان همان طور كه به آب نيازمند است به خدا نيز محتاج است.
(ويل دورانت) مي گويد: ايمان، امري طبيعي است و مستقيماً زاده نيازمندي هاي غريزه و احساسات ماست.
پول كلارنس ابرسوله: اين كه بشر در ماوراي فهم و ادراك خود لزوم وجود صانع را درك مي كند، دليل بزرگ بر وجود خداوند است.
شما اگه دوست داريد كه با آقاي لنين بيشتر آشنا بشيد بهتون پيشنهاد ميكنم كه پروفايلم رو باز كنيد و در قسمت كتابهاي آپلود كرده, روي كتاب شش انسان مبارز كليك كنيد و اين كتاب رو دانلود كنيد تا بيشتر با آقايان((لنين..ماركس..سارتر..ولتر و غيره)) آشنا بشيد