فرگشت و ژنتیک
نویسنده:
بهنام محمد پناه
امتیاز دهید
بخشی از پیشگفتار کتاب:
آیا حقیقت دارد که یک سری سلولهای ریز به خودی خود در دریا پدید آمدند و بعد تبدیل به ماهی، خزنده و در نهایت انسان شدند؟ مگر میشود انسان با باکتری و گیاه و پرنده فامیل باشد؟ آیا درست که انسان و میمون و شامپانزه از یک خانوادهٔ مشترک هستند؟ این حرفها و ادعاها بر اساس چه مدارکی و اساساً برای چه هدف و منظوری بیان میشوند؟ پاسخ به این سوالات و نیز پرسشهای پیاپی که ذهن شنودگان و خوانندگان نظریهٔ داروین را به خود مشغول میدارد، نیاز به پیشزمینههایی دارد. ما در این کتاب تلاش کردهایم به طور خیلی خلاصه به این موارد بپردازیم و گرچه ادعای کامل بودن نداریم، اما تلاش خود را کردهایم و امیدوارم کسانی که این پرسشها نیز در ذهن آنها وجود دارد، با خواندن کتاب تا حدودی به جواب قانعکنندهای برسند. پیش از آغاز بهتر است این جملهٔ کلیدی و مهم نظریه را به خاطر بسپارید: طبیعت به هیچ عنوان به دنبال تکامل دادن موجودات نیست، بلکه تنها موجوداتی قادر به زنده ماندن و تکثیر هستند که همزیستی بیشتری با این تغییرات کسب کرده باشند. نظریهٔ تکامل یا صحیحتر بگوییم فرگشت۱، توضیح میدهد که چگونه نسل همهٔ موجودات از باکتری گرفته تا گیاه و انسان، همواره به دلیل جهشهای ژنتیکی در حال تغییر و تحول هستند و این تغییرات گرچه بسیار جزئی و ناملموس هستند، اما در طول زمان طولانی (مثلاٌ دویست میلیون سال)، به تغییرات اساسی تبدیل میشوند و موجودی متفاوت را پدید میآورند. اشتباه بسیاری از منکران نظریهٔ فرگشت (تکامل) این است که تصور میکنند این نظریه ادعا میکند موجودات تکسلولی بر اثر اتفاقات عجیب تبدیل به ماهی شدهاند، بعد بالهٔ آنها ناگهان تبدیل به دست و پا شده و حیوان از آب بیرون آمده و روی خشکی شروع به خزیدن یا راه رفتن کرده است! اگر میخواهید جواب پرسشهای خود را در مورد نظریهٔ فرگشت (تکامل) بیابید، کتاب حاضر را از اول تا به آخر به طور کامل بخوانید.
بیشتر
آیا حقیقت دارد که یک سری سلولهای ریز به خودی خود در دریا پدید آمدند و بعد تبدیل به ماهی، خزنده و در نهایت انسان شدند؟ مگر میشود انسان با باکتری و گیاه و پرنده فامیل باشد؟ آیا درست که انسان و میمون و شامپانزه از یک خانوادهٔ مشترک هستند؟ این حرفها و ادعاها بر اساس چه مدارکی و اساساً برای چه هدف و منظوری بیان میشوند؟ پاسخ به این سوالات و نیز پرسشهای پیاپی که ذهن شنودگان و خوانندگان نظریهٔ داروین را به خود مشغول میدارد، نیاز به پیشزمینههایی دارد. ما در این کتاب تلاش کردهایم به طور خیلی خلاصه به این موارد بپردازیم و گرچه ادعای کامل بودن نداریم، اما تلاش خود را کردهایم و امیدوارم کسانی که این پرسشها نیز در ذهن آنها وجود دارد، با خواندن کتاب تا حدودی به جواب قانعکنندهای برسند. پیش از آغاز بهتر است این جملهٔ کلیدی و مهم نظریه را به خاطر بسپارید: طبیعت به هیچ عنوان به دنبال تکامل دادن موجودات نیست، بلکه تنها موجوداتی قادر به زنده ماندن و تکثیر هستند که همزیستی بیشتری با این تغییرات کسب کرده باشند. نظریهٔ تکامل یا صحیحتر بگوییم فرگشت۱، توضیح میدهد که چگونه نسل همهٔ موجودات از باکتری گرفته تا گیاه و انسان، همواره به دلیل جهشهای ژنتیکی در حال تغییر و تحول هستند و این تغییرات گرچه بسیار جزئی و ناملموس هستند، اما در طول زمان طولانی (مثلاٌ دویست میلیون سال)، به تغییرات اساسی تبدیل میشوند و موجودی متفاوت را پدید میآورند. اشتباه بسیاری از منکران نظریهٔ فرگشت (تکامل) این است که تصور میکنند این نظریه ادعا میکند موجودات تکسلولی بر اثر اتفاقات عجیب تبدیل به ماهی شدهاند، بعد بالهٔ آنها ناگهان تبدیل به دست و پا شده و حیوان از آب بیرون آمده و روی خشکی شروع به خزیدن یا راه رفتن کرده است! اگر میخواهید جواب پرسشهای خود را در مورد نظریهٔ فرگشت (تکامل) بیابید، کتاب حاضر را از اول تا به آخر به طور کامل بخوانید.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فرگشت و ژنتیک
ابتدا سلام
حرف شما ببیشتر یک شوخیست،زیرا شما تاثیر محیط بر موجودات را از یاد برده اید،چرا در آفریقا زرد موی سفید پوست پیدا نمی شود؟«چون هوا گرم است» چرا در روسیه سیاه پوست پیدا نمی شود«زیرا هوا بسیار سرد است» در یک کلام محیط تاثیر گذار بر موجودات است
میدونم حرفام دوپهلو هستن اما با اینا خواستم جواب خیلی هارو مختصر بدم
در کورموزوم های خود داشتند! که به مرور زمان با زاد و ولد آشکار شده اند!!!!!!!!!!!!:O:O:O:stupid::stupid:
سوال:
اگر انسان ها از نسل «آدم و حوا» نیستند از نسل چه هستند؟
اگر انسان ها نوع تکامل یافته ی میمون هستند چرا پس میمونهای دیگر شبیه انسان نشده اند؟آیا آنها در زمان و مکان خاصی بوده اند و رشد کرده اند؟
اگر انسان ها از نسل میمونها هستند،میمونهای کنونی در ابتدا چه بوده اند؟و از نسل چه نوع جانوری بوده اند؟اگر همه ی نوع موجودات از یک سلول خاص هستند،سلول خاص در ابتدا چه بوده است که گذشت تکاملش به آنجا رسیده که سلول شده است؟
کسی که درآخر عمر کتاب مذهبی خود را به سینه بفشارد،قصدی جز به هدف رساندن مقصود خود دارد.(در آخر عمر دیگر ترس از چه ؟بالاتر از سیاهی مگر که رنگی هست؟)
جناب آقای هوشیار عزیز!یک سوال دیگر از شما که همه چیز را طبیعت معرفی میکنید.
شما چرا برای خدا علت میجوید و برای طبیعت خود نه ؟
یعنی شما باید قهرا موجودی را که بدون علت باشد بپذیرید یا خداوند یا طبیعت،حال چرا شما دستتان را روی خداوند متعال می گذارید؟
الهیون گفته اند که این موجود طبیعت نمی تواند باشد چون طبیعت پر شده از معلولیت و وابستگی به چیز دیگر پس باید موجودی که باید باشد که بینهایت و نیاز به معلول نداشته باشد که آن خداست.
بااین اوصاف که گفتم شما جواب سوالات فوق را برایم شرح دهید.
بازهم تشکر از شما
ایشان سوال کرده بودند:
و ادامه داده اند که:
و من تلاش کردم که فقط پاسخ این دو موضوع رابا توسل به همان آیه بدهم، اگر پاسخ مرا دوباره مرور کنید، اشاره کرده ام که<<بحث ما اثبات اینکه آیا میشود از گل پرنده ای در زمان کوتاه ساخت نیست>> و اصلا" بحث اینکه از نظر مذهبیون "معجزه" چیست؟ و رابطه آن با علوم "تجربی" چگونه است، و آیا اصولا" معجزه "وجود دارد یا خیر"؟ اصلا" مورد پرسش نبود و بطبع پاسخی را از این نظر طلب نمیکرد. بحث "معجزه" خود مبحث بسیار گسترده ای است که خود "مثنوی هفتاد من کاغذ شود". لطفا" ارتباط پاسخ با سوال را بیشتر دقت کنید و سپس نتیجه گیری فرمایید.
بر خلاف برداشت شما کسی بدنبال شکستن قوانین طبیعی نیست، قوانین طبیعت جزیی لاینفک از ماهیت وجودی این جهان هستند، ما همه اینجا برای یادگیری و شناخت قوانین حاکم بر این جهان اینجا آمده ایم نه برای نفی آن.
بحث معجزات و درستی یا نادرستی آن را اگر مایل باشید به بعد از بحث اثبات "وجود خدا" و "بحث وحدت وجود" محول میکنیم تا از گسترش بی رویه و گم شده مطلب اصلی جلوگیری کنیم.
داروین لباس کشیش ها را سال 1827 یعنی در 18 سالگی زمانی بر تن کرد که از تحصیل پزشکی به علت ترس از خون و بی علاقگی انصراف داد و اسم کشیشی را یدک کشید و حتماً او یک کاتولیک متعصب و معتقد نبود! این پوشش و رفتار او را از بسیاری جهات محفوظ از خطرات مختلف قرار میداد. و او از قبل از این حرفها به این لباس سفارش شده بود. میدانید که پدرش به زور اصرار داشت یا پزشک شود و یا روحانی! چون جامعه به این دو صنف بهای بیشتری میدادند.
این هم ناگفته نماند که داروین پیامبر ما نیست!!!! خطیب الخطبا و علت العلل نیست! خدا نیست!
نقش داروبن در علم زیست شناسی فوق العاده مهم است اما داستان تکامل و جدال آن با داستان تخیلی آفرینش، بسیار پیش از او توسط دیگران دنبال شده و بعد از او توسط بسیاری از زیست شناسان قوت و جهت گرفته است. فرانچسکو ردی، لویی پاستور، لامارک در سالهای دور و امروز مهندسان ژنتیک و زیست شناسی مولکولی و ..
نظریه تکامل در سال ۱۲۳۸ هجری شمسی (۱۸۵۹ میلادی) و با انتشار کتاب «درباره مبدأ گونهها» توسط چارلز داروین بوجود آمد. اکتشافات بعدی در زمینه نحوه جهش ژنها به همراه پیشرفتها در رشته «ژنتیک جمعیت» توضیحات بیشتری در زمینه نحوه عملکرد تکامل فراهم آورد.
از زمان داروین شواهد مبنی بر این نظریه بهطور قابل ملاحظهای محکمتر و فراگیرتر شدهاست و علوم زیستشناختی اخیر چون ژنتیک، بیوشیمی، فیزیولوژی، بوم شناسی، رفتارشناسی جانوری و به ویژه زیستشناسی مولکولی با فراهم آوردن شواهد محکمتر و جزئیات بیشتر بر نظریه تکامل صحه گذاشتهاند. و بهتر است بگوییم تحول نه تکامل چون در مقدمه اثر هم قید شده است:
طبیعت به هیچ عنوان به دنبال تکامل دادن موجودات نیست، بلکه تنها موجوداتی قادر به زنده ماند و تکثیر هستند که همزیستی بیشتری با این تغییرات کسب کرده باشند.
بعضی دوستان فکر میکنند هنوز زمان داروین است که ما فقط به (( فسیل شناسی )) و (( دیرین شناسی )) paleontology متوسل شویم!! امروزه اصل و اساس این نظریه بر زیست شناسی مولکولی molecular biology و ژنتیک استوار است. و امثال آقای هارون یحیی هر چه دلشان میخواهد میتوانند داد بزنند که همۀ اینها دروغ است برای دزدیدن ایمان! بالاخره آنها که تشنۀ حقیقت باشند دست از مطالعه بر نمی دارند و عزیزان علاقه مند می توانند این موارد را خود بررسی کنند و خود موضوع را بفهمند.HOW SCIENTISTS STUDY EVOLUTION این عبارت را در گوگل سرچ کنید.
سخن من این است که میشود هم سخن داروین را پذیرفت هم به کردگار و خداوند ایمان داشت،همانگونه که خود داروین به این اصل پایند بود که حتی موقع مرگ خود کتاب مقدس را به سینه ی خود فشرده بود.
یعنی سخن من این است که بیشتر کسانی که از نظریه داروین به ضدخدایی و نداشتن یک مدبر و کاتب الکاتبین و علت العلل استناد می کنند اینست که فکر می کنند که خلق کردن تدریجی جهان و موجودات با خالق بودن «خالق» تعارض دارد در صورتی که طرفداران نظریه تکامل فکر می کنند خالق بودن یعنی خلق کردن آنی یعنی به طور دیگر آنی الوجود بودن مساوی است با داشتن یک خالق و خداوند برای جهان«آقایان ببخشید من کمی عجله دارم و نمی توانم برگردم و جمله هارا تصحیح کنم از نظر نگارشی عذر می خواهم»
در صورتی که اینان نمی دانند خداوند هر گونه که امر کند همانگونه است در جایی که بخواهد چیزی را آنی خلق کند،خلق می کند و در جایی که بخواهد به صورت تدریجی خلق کند،بازهم خلق می کنم مثلا همه درباره شتر حضرت صالح می دانید شتر حضرت صالح رحم مادر ندیده،یا گوسفندی که برای حضرت ابراهیم فروفرستاده شد،یا عصای موسی که اژده ها می شد«البته نمی دانم آیا استناد به این امور را می پذیرید یا در بحث شما باید به صورت صرفا علمی و تجربی بحث کرد