رسته‌ها
محکوم بیگناه و چند داستان دیگر
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 9 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 9 رای
از داستان محکوم بیگناه:
در شهر ولادیمیر تاجر جوانی زندگی می کرد بنام "دیمیتری اکسیونوف". او صاحب دو مغازه بزرگ بود و یک خانه شخصی داشت. دیمیتری جوان بسیار زیبایی بود که موهای فرفری و سیاه سرش بر زیبایی او می افزود. در صورت بشاش او همیشه اثر یک خوشحالی باطنی احساس میشد. خیلی به موسیقی علاقه داشت و خوب آواز می خواند. سالها پیش وقتی جوان بود در نوشیدن مشروب افراط می کرد ولی بعد از ازدواج این عادت را ترک کرده بود.
در یک روز گرم تابستان دیمیتری به منزل آمد و به زنش خبر داد که عازم شهر "نیز نی فیر" می باشد تا در آنجا مقداری از اجناس خود را بفروش برساند. هنگام خداحافظی زنش به او گفت:
ایوان امروز از حرکت منصرف شو. من دیشب خواب بدی درباره تو میدیدم...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
242
آپلود شده توسط:
کته کتاب
کته کتاب
1401/12/22

کتاب‌های مرتبط

قمارباز و بوبوک
قمارباز و بوبوک
4.4 امتیاز
از 17 رای
ارباب: داستانی از زندگی من
ارباب: داستانی از زندگی من
4.4 امتیاز
از 40 رای
رستاخیز
رستاخیز
4.7 امتیاز
از 13 رای
چپق: سه داستان
چپق: سه داستان
4.6 امتیاز
از 9 رای
پطر اول - جلد ۱
پطر اول - جلد ۱
4.7 امتیاز
از 10 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی محکوم بیگناه و چند داستان دیگر

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
محکوم بیگناه و چند داستان دیگر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک