تجربه نخستین مرگ
نویسنده:
مرضیه احمدی اسکوئی
امتیاز دهید
از متن کتاب:
نوبر دخترک یتیمی بود که با برادرش زندگی می کرد. او پدر و مادرش را به خاطر نمی آورد. اغنیا خیلی راحت فقرا را دست می اندازند و آنها را خل می نامند و نامهایی بر آنها می نهند تا برای تحقیر دائم آنها زحمت زیادی نکشند. برادر نوبر را که کمی زبانش می گرفت، اکل صدا می کردند. او از همان ابتدا پسر زحمتکشی بود و همچنان زحمتکش باقی ماند. آخرین سالهایی که در شهر کم بودم او زندگی را از راه باربری می گذرانید و صاحب دو بچه بود. من نسبت به او پیش از روسای فرمایشی ام احترام احساس می کردم و خودش نیز از این احترام باخبر بود. در سالهای اخبر پسر کوچک او ضمن صحبت با پسری هم سن و سال خودش که بچه یک مهندس بود، گفته بود که آرزو دارد وقتی که بزرگ شد معلم بشود و بچه مهندس گفته بیخود این فکرها را نکن، پدرت حمال است تو هم حمال خواهی شد. این دو کودک پنج ساله بودند، اما ارزشهای مرسوم جامعه به خوبی به آن کودک خرده بورژوآ مفهوم اختلاف طبقاتی را آموخته بود...
بیشتر
نوبر دخترک یتیمی بود که با برادرش زندگی می کرد. او پدر و مادرش را به خاطر نمی آورد. اغنیا خیلی راحت فقرا را دست می اندازند و آنها را خل می نامند و نامهایی بر آنها می نهند تا برای تحقیر دائم آنها زحمت زیادی نکشند. برادر نوبر را که کمی زبانش می گرفت، اکل صدا می کردند. او از همان ابتدا پسر زحمتکشی بود و همچنان زحمتکش باقی ماند. آخرین سالهایی که در شهر کم بودم او زندگی را از راه باربری می گذرانید و صاحب دو بچه بود. من نسبت به او پیش از روسای فرمایشی ام احترام احساس می کردم و خودش نیز از این احترام باخبر بود. در سالهای اخبر پسر کوچک او ضمن صحبت با پسری هم سن و سال خودش که بچه یک مهندس بود، گفته بود که آرزو دارد وقتی که بزرگ شد معلم بشود و بچه مهندس گفته بیخود این فکرها را نکن، پدرت حمال است تو هم حمال خواهی شد. این دو کودک پنج ساله بودند، اما ارزشهای مرسوم جامعه به خوبی به آن کودک خرده بورژوآ مفهوم اختلاف طبقاتی را آموخته بود...
آپلود شده توسط:
محراب
1401/09/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تجربه نخستین مرگ