سمفونی فراموشی
نویسنده:
نگار مجیری
امتیاز دهید
تصور کن یک روز، ناگهان مهارتت را در چیزی که همیشه در آن بهترین بودی و آن را بهتر از هرکاری انجام میدادی، از دست بدهی! تصور کن یک روز، اتفاقات چند ساعت گذشتهات را به یاد نیاوری! تصور کن یک روز، به آینه نگاه کنی و چهره خودت را نشناسی! تصور کن یادت برود چگونه حرف بزنی و چگونه راه بروی! تصور کن..
اگر بدانی که قرار است در آیندهای نزدیک همهی این اتفاقها، برایت بیافتد، چه احساسی پیدا میکنی؟ چه کار میکنی؟ اگر روزی کسی به تو بگوید که شانس بیاوری، فقط تا ۲۰ سالگی زنده میمانی؛ به او چه میگویی؟ ادامهی زندگیات را چگونه میگذرانی؟
آناهیتا، تنها پانزده ساله بود که در یک روز سرد پاییزی، این جملات را از دکترش شنید..
بیشتر
اگر بدانی که قرار است در آیندهای نزدیک همهی این اتفاقها، برایت بیافتد، چه احساسی پیدا میکنی؟ چه کار میکنی؟ اگر روزی کسی به تو بگوید که شانس بیاوری، فقط تا ۲۰ سالگی زنده میمانی؛ به او چه میگویی؟ ادامهی زندگیات را چگونه میگذرانی؟
آناهیتا، تنها پانزده ساله بود که در یک روز سرد پاییزی، این جملات را از دکترش شنید..
تگ:
سمفونی
آپلود شده توسط:
mockingbird
1401/08/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سمفونی فراموشی