رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

افسانه های دیار همیشه بهار

افسانه های دیار همیشه بهار
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 5 رای
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 5 رای
ق‍ص‍ه‌ه‍ای‌ م‍ردم‌ م‍ازن‍دران‌ و ت‍رک‍م‍ن‌ ص‍ح‍را

بخشی از متن کتاب:
یکی بود، یکی نبود. در زمان قدیم سلطانی بود که خداوند به او اولادی کرامت نکرده بود. روزی که خود را در آینه می نگریست، تارهای سفیدی در ریشش دید، غمزده شد. با خود اندیشید: "دارم پیر می شوم اما صد افسوس که صاحل فرزندی نشده ام."ملول و غمگین بود، تا اینکه درویشی به حضورش رسید. درویش علت غم و اندوهش را پرسید.
سلطان گفت: بالاتر از پنجاه سال از عمرم می گذرد، اولادی ندارم که جانشینم گردد.
درویش گفت: اگر سلطان اجازه دهد، من این غم و غصه را از دل سلطان پاک کنم...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
محراب
محراب
1401/06/27

کتاب‌های مرتبط

ایهام
ایهام
4.7 امتیاز
از 29 رای
سنگ صبور
سنگ صبور
4.5 امتیاز
از 16 رای
سرگذشت سلیم جواهری
سرگذشت سلیم جواهری
4.9 امتیاز
از 8 رای
کوته فکران جامعه
کوته فکران جامعه
4.1 امتیاز
از 7 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی افسانه های دیار همیشه بهار

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
افسانه های دیار همیشه بهار
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک