رسته‌ها
صفیر سیمرغ
امتیاز دهید
5 / 4
با 6 رای
امتیاز دهید
5 / 4
با 6 رای
سفرنامه استاد اسلامی ندوشن به افغانستان، دانمارک، ترکیه، پاریس، نیشابور، اصفهان، لندن، ایتالیا و بلغارستان که بسیار تیز بینانه و زیبا مکان ها را توصیف کرده است و خواننده را با خود به سفری تاریخی در عین حال در دنیای معاصر می برد. این سفرنامه ای نخستین بار در سال ۱۳۴۹در مجله یغما به چاپ رسیده است.
نویسنده با قلمی شیوا و خاطره انگیز خواننده را با روح مکانی که توصیف می کند درگیر می کند. به شخصه پس از خواندن فصلی که در مورد افغانستان بود (در جست و جوی زمان گم شده) دید تازه ای به این سرزمین پیدا کردم و بسیار مشتاق شدم که از نزدیک مکان های توصیف شده در سفرنامه را ببینم.
سایر مکان ها هم بسیار عالی توصیف شده اند و اطلاعات تاریخی و ادبی و فلسفی که در لابلای سطور کتاب نهته است از آن چیزی فرای یک صرفا سفر نامه ساخته است که خواننده را در سیری تاریخی و فرهنگی به ماورای آنچه اکنون در آن سرزمین هست می برد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
322
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1401/03/10

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی صفیر سیمرغ

تعداد دیدگاه‌ها:
4
کتابی‌ست بسیار دل‌نواز از استاد اسلامی‌ندوشن
دمدمه‌های اردیبهشت، اصفهان چون شاهزاده افسون شده افسانه است که طلمسش را شکسته‌اند و آرام آرام از خواب بیدار می‌شود .شکوفه‌های به و بادام رؤیاهای پر پرشده اویند و بید مجنون، معشوقه‌ای که زلف‌های خود را بر او افشانده است.
✅ بهارِ جاویدان در این رنگ‌ها و نقش‌های کاشی‌ها جای دارد، بهارِ منجمد و رمز آلود؛ چنان که گویی کالبدِ بنا، مینائی است که روح را در آن حبس کرده‌اند.
✅ من بار دیگر در برابر این مجموعه‌ی حیرت‌انگیز از خود پرسیدم به چه معنایند این نقش‌ها و رنگ‌ها؛ ترکیبِ ریاضی‌وار، مجرّد، پر از کنایه و ایهام و اشاره و راز، که در آن همه چیز به نقش ترجمه شده است:هم دنیای خواب و هم دنیای بیداری، هم ضمیر آگاه و هم ناآگاه، هم گذشته و هم آینده؟چه می‌خواهند بگویند این بوته‌ها و خط‌ها و اسلیمی‌ها که در هم می‌پیچند، به هم می‌پیوندند و باز می‌شوند و می‌روند و باز می‌گردند، مانند رگ‌های یک بدنِ زنده و سرانجام در نقطه‌ای گم می‌شوند، بی‌آنکه بتوان ردّ پای آنها را تا به آخر دنبال کرد؟و تنها جوابی که می‌یابم یک کلمه است: بهشت.
✅ این نقش‌ها و رنگ‌ها آرزو و رؤیای جهانی بهتر را در خود دارند، جهانی شبیه به بهشت که در آن کوشیده شده است تا "ناپیدا کران" در محدود جای گیرد و آشیانه و لانه‌ای برای "نامحدود" جسته شود.
✅ در قعر ضمیر سازندگان بنا، می‌بایست به‌نحو ناآگاه آسمان به زمین بپیوند بخورد و نمازگزاران و بینندگان و حاجتمندان ساعتی بروند به عالم بالا، به جایی که در آن رنج و غم و پیری و زوال و احتیاج را راهی نیست.در ضمیر سازندگان بنا این تصویرها بوده؛ و به همراه آنها چیزی باز برتر و معنوی‌تر؛ و آن آرزوی در هم شکستنِ محدودیّتِ بشری است، پایبندیِ تن، دست یافتن به رهایی و عروج.نقش‌ها و رنگ‌ها گویی بیننده را زیرِ بغل می‌زنند و با خود می‌برند، سبک و آرام، احساسِ سرگیجه‌ای لطیف است، بی‌وزنی؛ و به همراهِ شَمسه‌ها و دایره‌ها و مُقَرنَس‌ها گویی بر پلّه‌های ابر پا نهاده‌اید و بالا می‌روید، به همان حالتی که وصفِ مراحلِ معراج شده است.
صفیر سیمرغ صفحه ۱۹۳
کتابی خواندنی و تجربه آموز است با قلمی شیوا و شیرین
PDF
7 مگابایت
صفیر سیمرغ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک