قضاوت خدا
نویسنده:
نیما شهسواری
امتیاز دهید
بخشی از متن کتاب:
روزگارانی است که در آن جانداران چه زیبا و آرام در کمال آسایش کنار یکدیگر زندگی میکنند.
از آن پیشترها چیزی به جای نمانده جز ذرهای خاطرات و گفتار تاریخی که انسانها آن را میشنوند و میخوانند و از آن روزهای آدمیان عبرتها میگیرند.
انگار نه اینکه دیروزی در این خاک وجود داشت و چه زشتیهایی که بر همگان روان میشد، چه ظلمهایی که نه از دیار دیگر که از خود آدمیان بر یکدیگر روان بود و از انسانها به دیگر جانداران که تاب زیستن از آنان ربوده بود.
سالیان پیش زمین به دست دیوان اداره میشد و برای کسی تاب نفس کشیدن به جا نمانده بود جز همان دیوان و ذرهای اطرافیانشان که به راحتی زندگی میکردند و بر گرده دیگران سوار بودند.
کودکان هیچ از آن روزها نمیدانستند، برایشان دنیا همین امروز آن تعریف شده بود و گهگاه که میان سخن بزرگسالان مینشستند با تعجب به حرفهای آنان گوش فرا میدادند و هماره به این میاندیشیدند که اینها جز افسانه چیز دیگری نیست و تمام این داستانهای گذشتگان سر آبی است و کجا انسانها میتوانستند تا به این حد کریه بوده باشند.
بیشتر
روزگارانی است که در آن جانداران چه زیبا و آرام در کمال آسایش کنار یکدیگر زندگی میکنند.
از آن پیشترها چیزی به جای نمانده جز ذرهای خاطرات و گفتار تاریخی که انسانها آن را میشنوند و میخوانند و از آن روزهای آدمیان عبرتها میگیرند.
انگار نه اینکه دیروزی در این خاک وجود داشت و چه زشتیهایی که بر همگان روان میشد، چه ظلمهایی که نه از دیار دیگر که از خود آدمیان بر یکدیگر روان بود و از انسانها به دیگر جانداران که تاب زیستن از آنان ربوده بود.
سالیان پیش زمین به دست دیوان اداره میشد و برای کسی تاب نفس کشیدن به جا نمانده بود جز همان دیوان و ذرهای اطرافیانشان که به راحتی زندگی میکردند و بر گرده دیگران سوار بودند.
کودکان هیچ از آن روزها نمیدانستند، برایشان دنیا همین امروز آن تعریف شده بود و گهگاه که میان سخن بزرگسالان مینشستند با تعجب به حرفهای آنان گوش فرا میدادند و هماره به این میاندیشیدند که اینها جز افسانه چیز دیگری نیست و تمام این داستانهای گذشتگان سر آبی است و کجا انسانها میتوانستند تا به این حد کریه بوده باشند.
آپلود شده توسط:
Nima.shahsavari
1401/02/20
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قضاوت خدا