رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
روی جاده نمناک
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 205 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 205 رای
نوشته پشت ِجلد:
.... با زنگ نابهنگام تلفن وحشت زده به طرف آن دویدم.ساعت یک نمیشه شب بود.
- ایلیا، زودتر خودتو برسون اینجا. فقط نذار زهره چیزی بفهمه.
پدر گوشی را گذاشت.زهره وحشت زدهنگاهم میکرد. گفتم:
-نگران نباش ،پدر بود. میخواد با من حرف بزنه.
زهره باور نکرد اما حرفی هم نزد. با سرعت خودم را به خانه پدر در را باز کرد و گفت ماشین را بیاورم داخل.
تمام چراغ های ساختمان خاموش بود. پدر رنگ پریده بود.. بدون هیچ حرفی با سرعت به داخل ساختمان دودی. فقط چراغ اتاق خواب مادر و پدر- که در طبقه پایین بود- و چراغ آشپزخانه روشن بود. تمام کف سالن پذیرایی و هال پر از خون بود...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
parand_mahro
parand_mahro
1389/05/01

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی روی جاده نمناک

تعداد دیدگاه‌ها:
15
من یه مدت می شستم رمان ایرانی میخوندم. تقریباً 32 تایی می شه.بعضی هاش شدیداً مزخرف بودن بعضی ها نه... قابل تحمل بودن! این از قابل تحملاشه. ;-)
خیلی کتاب زیبایی هست.....ولی من هنوز تمومش نکردم.....
داستان جالب و جذابی داره.....البته کمی غمناکه
یک دوسه چار...را شمردم تک تک
آهسته به دنبال تو رفتم با شک
وقتی که بزرگتر شدم فهمیدم
تمرین جدایی است قایم با شک
ممنون;-)
از بچه گی یاد میگیریم تا تو بزرگی غافلگیر نشیم ولی چی کار کنم این دل رو که همیشه بچه ست و اماده برای غافلگیر شدن.
خسته نباشید فکر میکنم کتابهای نویسندگان غیر ایرانی را بیشتر بگذارید بهترباشه از نظر من کتابهای ایرانی چنگی به دل نمیزنه
هنوز نخوندمش اميدوارم كتاب خوبي باشه
روی جاده نمناک
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک