رسته‌ها
روانپریشی تهران
امتیاز دهید
5 / 4
با 4 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4
با 4 رای
برگرفته از متن کتاب:
خبر آنچنان ناگهانی و زهر بود که مادر به هق هق افتاد. به جشن تولد هفت سالگی چند ماه مانده بود. تابستان بود. تهران خلوت، تهران وحشت زده بود. ردیف سوم از طبقه دوم اتوبوس کثیفی نشستیم. چادر سیاه مادر افتاد روی پاهام. از مادرم پرسیدم: "پدربزرگ مرده؟"
پیش از آنکه بتواند در چشمهایم نگاه کند، باز به گریه افتاد و من از همان اشکها فهمیدم که پدربزرگ مرده. پدربزرگ مهربان و شوخ بود. جنازه اش را که دیدم، آرام دراز کشیده بود روی تخت آن طرف حیاط و داشت تمام زندگی اش را در خوابی ابدی مرور می کرد. آن موقع از نگاه من خیلی پیر بود. اما فقط شصت سال... شصت سال... شصت سالگی اهمیت بسیار دارد...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
114
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1400/11/05

کتاب‌های مرتبط

توپ
توپ
4.5 امتیاز
از 46 رای
بحر طویل های هدهد میرزا
بحر طویل های هدهد میرزا
4.7 امتیاز
از 60 رای
خانه های شهر ری
خانه های شهر ری
4.2 امتیاز
از 71 رای
میم...نون
میم...نون
3.6 امتیاز
از 15 رای
شمس و طغرا
شمس و طغرا
4.6 امتیاز
از 46 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی روانپریشی تهران

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
روانپریشی تهران
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک