شاندیز
نویسنده:
جواد فاضل
امتیاز دهید
آغاز داستان:
سال ۱۳۲۹ برای من سال سیاهی بود. سال بدی بود. بیماری مادر عزیزم که در انتهای سی ماه به مرگ دردناکش منتهی شد، در آن سال آغاز شده بود. آن سال برای من بسیار سخت گذشت ولی معهذا من سال ۱۳۲۹ را دوست میدارم. ما خاطرات گذشته خود را خواه تلخ و خواه شیرین دوست می داریم و حق داریم که نگاهمان بدنبالمان باشد. آرزوی ما، جوانی ما، عشق ما، خاطرات گذشته ما همه در پشت سر ما توده شده است. آنچه گذشته عمر ما بود؛ آن کیست که عمر گرانمایه اش را دوست نمی دارد؟ خاطرات گذشته ما هر چه باشد خواستنی است. زیرا هر چه باشد، یادگاری از زندگی فنا شده و جوانی برباد رفته ماست...
بیشتر
سال ۱۳۲۹ برای من سال سیاهی بود. سال بدی بود. بیماری مادر عزیزم که در انتهای سی ماه به مرگ دردناکش منتهی شد، در آن سال آغاز شده بود. آن سال برای من بسیار سخت گذشت ولی معهذا من سال ۱۳۲۹ را دوست میدارم. ما خاطرات گذشته خود را خواه تلخ و خواه شیرین دوست می داریم و حق داریم که نگاهمان بدنبالمان باشد. آرزوی ما، جوانی ما، عشق ما، خاطرات گذشته ما همه در پشت سر ما توده شده است. آنچه گذشته عمر ما بود؛ آن کیست که عمر گرانمایه اش را دوست نمی دارد؟ خاطرات گذشته ما هر چه باشد خواستنی است. زیرا هر چه باشد، یادگاری از زندگی فنا شده و جوانی برباد رفته ماست...
آپلود شده توسط:
morad850
1400/09/19
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شاندیز